bato-adv
کد خبر: ۴۳۸۳۸

نقش حزب كارگزاران در حوادث پس از انتخابات

غلامحسين الهام
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۸ - ۰۴ فروردين ۱۳۸۹


 غلامحسين الهام در سايت شخصي‌اش مصاحبه منتشر نشده خود با ويژه‌نامه نوروزي خراسان با عنوان "آنها كه ميليونها لوح فشرده در تخريب احمدي‌نژاد توزيع كردند يك لوح هم در دفاع از خودشان توزيع مي‌كردند " را منتشر كرده است. 

سايت الهام در ابتدا توضيحاتي درباره علت چاپ نشدن اين مصاحبه ارائه و سپس متن كامل اين مصاحبه را درج كرده‌ است.

در اين توضيح آمده است: " از حدود يكماه قبل خبرنگار محترم روزنامه خراسان درخواست مصاحبه با جناب آقاي دكتر الهام را براي ويژه نامه نوروزي اين روزنامه داشته و بدليل اشتغالات ايشان براي تنظيم وقت مصاحبه پيگيريهاي مكرري نيز انجام دادند تا اينكه اين مصاحبه روز سوم اسفند 88 با طرح سوالات صريح و چالشي انجام شد و متعاقب آن اصلاح و غلط گيري مصاحبه نيز صورت پذيرفت. در اقدامي خلاف اصول اخلاقي و مذهبي و عرف حرفه اي روزنامه نگاري وپس از آنكه ويژه نامه نوروزي روزنامه خراسان امروز در دسترس عموم قرار گرفت شاهد عدم درج مصاحبه بوديم و پس از پيگيري خبرنگار محترم با عذرخواهي شديد و ابراز تاسف از اين اتفاق، علت آنرا مخالفت شديد شخص جناب آقاي مسيح مهاجري مدير مسوول روزنامه جمهوري اسلامي و رييس هيئت امناي روزنامه خراسان با درج مصاحبه جناب آقاي دكتر الهام و حذف آن در آخرين لحظات چاپ ويژه نامه بوده است . 

اين در حالي است كه همواره و از جمله در اين مصاحبه موافقت جناب آقاي دكتر الهام با انجام مصاحبه اختصاصي با يك رسانه ، منوط به درج كامل متن مصاحبه بوده است. با ابراز تعجب از سعه صدر مدير مسوول روزنامه جمهوري اسلامي كه اكنون به روزنامه خراسان نيز گسترش يافته است ، متن كامل پرسشهاي خبرنگار روزنامه خراسان و پاسخهاي دكتر الهام را كه بيشتر درباره حوادث پس از انتخابات بوده است تقديم مي داريم. "

- به نظر شما ريشه اتفاقات بعد از انتخابات دهم در كجا بود؟
معتقدم كه اين پديده مربوط به دوره بعد از انتخابات نيست، ريشه قضيه از جرياني نشأت مي‌گيرد كه به دنبال تغيير محتواي نظام است. با نگاهي به عقب بايد اين مسائل در اواسط دوره سازندگي ريشه يابي كرد. در واقع شكل‌گيري كارگزاران سازندگي از بطن دولت و تلاش براي ماندگاري يك طيف فكري در قدرت كليد اين جريان است. اگر سابقه را مرور كنيم خواهيم ديد كارگزاران اين جريان مي‌خواستند گردش قدرت را محدود كنند. بحث دائمي شدن رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني و عبور از محدوديت‌هاي قانون اساسي براي كنترل قدرت نبض اين حركت بود. اين مسأله مي‌توانست انحراف بنيادين ايجاد كند، اين مسأله مهار شد و نقش اصلي در رفع اين قانون‌شكني هم بر عهده رهبري بود. گام بعدي كنترل و سايه‌ افكندن بر روند كنترل قدرت در قوه مجريه است كه با شكل‌گيري جريان دوم خرداد دنبال شد، اين موضوع در دو قالب دنبال شد: يك قالب تقلب گفتماني و يك قالب القاي بي‌اعتمادي بود. 

تقلب گفتماني يعني با ارزيابي نارضايتي عمومي مردم از كاركرد دولت‌ هاشمي سنجيده شود و با استفاده از آن اميد به تغيير براي مردم ايجاد كرد. و اين انگيزه‌اي براي مشاركت گسترده شد. اين اتفاق افتاد؛ جرياني كه در دوم خرداد روي كار آمد از طرف همان جرياني پشتيباني شد كه در دل قدرت بود ولي القاي بيروني اين بود كه رفتار ناصواب دولت سازندگي اصلاح خواهد شد. مردم اين جريان را داخل نظام ارزيابي مي‌كردند. بي‌اعتماد ‌سازي هم به خاطر اين بود كه تصور مي‌شد گفتمان جريان راست پيروز خواهد شد و بايد شرايط را تغيير داد و در اين راستا با القاي شبهه تقلب فضاي ‌جامعه را نگران كرد. 

طنز «بنويسيد خاتمي بخوانيد ناطق» محصول اين القاي تقلب است كه كليد آن را آقاي هاشمي در نماز جمعه زد. دولت اصلاحات هم كه بر سركار آمد دست به اقداماتي زد كه از آن به عنوان دوره گذار ياد مي‌شود. حركت در بستر مطبوعات براي ايجاد زمينه، اصلاحات و تغييرات در قانون اساسي كه بخشي از آن در تغيير خود قانون مطبوعات و بخشي در لوايح موسوم به دوقلو بود و همچنين گفتمان سازي سكولاريستي در كشور و تخريب ساختارهاي محتواساز نظام مثل شوراي نگهبان و همگرايي با گفتمان حقوق بشر غربي در اين دوره اتفاق افتاد ، اين جريان به دليل عدم پاسخ‌گويي به مطالبات واقعي مردم و آشكار شدن حساسيت عمومي نسبت به ارزش‌هاي و مراقبت‌هاي رهبري مهار شد و به تدريج در مجلس هفتم و در انتخابات نهم يك رجعتي به گفتمان انقلاب صورت گرفت و تلاش‌هاي تغيير در درون نظام، استحاله و براندازي نرم ناكام ماند. انتخابات نهم اين ناكامي را خيلي محكم نشان داد و در واقع برگشتي به گفتمان انقلاب و امام صورت گرفت. تلاش دولت در پاسخ‌گويي به مطالبات واقعي مردم، دولت را كارآمد نشان داد لذا انتخابات دهم نقطه تلاش جدي و بسيج همه جريانات شكست خورده در برگرداندن اين آب رفته به جوي بود، هماهنگي و همگرايي كه داخل و خارج كشور صورت گرفت دنبال آن بود تا روند رجعت به گفتمان انقلاب كه همان گفتمان عدالت بود را محدود و در نهايت از دور خارج بكنند، اما روشن شدن مرزبندي‌ها مانع از پيشروي اين روند شد. حساسيت مردم و اعتماد آن ها به دولت اين حركت را كه تلاش مي‌كرد با استفاده از ابزار تقلبي و گفتمان تقلبي؛ گفتمان موازي و تقلبي بسازد و در حقيقت محتواي نظام را مخدوش كند، از ريشه برانداخت. چهره‌هايي كه صورت گفتمان امام را داشتند اما حقيقتشان عبور از امام بود؛ آن‌ها گفتمان تقلبي را به راه انداختند. تا فضاي مطلوب گرايش به آرمانهاي امام و انقلاب را منافقانه مصادره كنند. 

مرزبندي‌ها به‌خصوص در مناظرات انتخاباتي حقيقت را روشن كرد. اين‌ها براي تحقق اهدافي كه از قبل برنامه‌ريزي شده بود و من فكر مي‌كنم مي‌توان آن را كودتاي نرم ناميد خيلي زود با سناريويي از پيش تعيين شده، موضوع تقلب (در صورت ناكامي) در انتخابات كه آن را حدس مي‌زدند را طرح كردند. لذا اين طيف با اين اهداف روشن آمده بود، حتي خود آن‌ها باور تقلب را نداشتند؛ بلكه اين موضوع يك برنامه بود، لذا امر را مشتبه كردند و حوادث بعد از انتخابات را كليد زدند، حوادث بعد از انتخابات دنباله حوادث اين دو دهه بود، هدف آنها تهي‌كردن محتواي نظام و فقط نگه‌داشتن ساختار صوري نظام بود. هوشمندي عمومي در مقابل يك تهاجم نرم. تغيير تفكر، غفلت و خيانت هر يك مي‌تواند عواملي باشد تا كاركرد چهره‌هايي را كه در اين مسير نقش عمده ايفا مي كردند را تحليل كند. بنده فكر مي‌كنم داوري عمومي اين افراد را خائن بداند اما اين مهم نيست. مهم آن است، كه به تعبير مقام رهبري گاهي نتيجه غفلت‌ها با خيانت يكسان است. بنابراين بنده فكر مي‌كنم از نظر خارجي ما يك دشمن سي‌ساله براي براندازي نظام داريم ابزارهاي داخلي آن مي‌تواند عواملي باشد كه پيگير استحاله و حذف محتواي نظام بودند. اين مسأله قبل از انتخابات همگرايي خارجي و داخلي پيدا كرد و به اين علت در اين دوره تبلور پيدا كرد كه چنان‌چه گفتمان انقلاب و امام تثبيت مي‌شد (كه اين هم اتفاق افتاد) برگشت جدي به عقب براي آن‌ها دشوارتر مي‌شد. و هدر شدن فرصت‌هاي آتي آن‌ها را در پي داشت.

- پس زماني كه دولت اصلاحات روي كار بوده، همان زمان هم به ساختار جمهوري اسلامي اعتقادي نداشتند؟
همه قراين موجود شاهدي بر اين موضوع است؛ يك قسمت از جرياني كه آن ها دنبال كردند قانون مطبوعات بود. از مطبوعات به‌عنوان ابزار فضا سازي و ابزار نرم براي تغيير استفاده شد كه با حكم حكومتي مقام رهبري متوقف شد و اين نشان مي‌دهد كه طرح اين موضوع براي حفظ نظام يك بحث جدي بود. اين‌ها براي استمرار جريان خود متوسل به خشونت شدند و به دنبال آن كودتاي 18تير 1378 را طرح‌ريزي كردند كه به وسيلة مردم سركوب شد. در مجلس ششم از طريق ساختار سازي به اصطلاح قانوني اين حركت به شدت دنبال مي‌شد. بحث تعارضات جدي با شوراي نگهبان بيشتر در اين دوره ديده مي‌شد. خود آن‌ها هم صراحتاً در دوران اصلاحات خاتمي را كنش‌گر، عصر گذار ناميدند. گذار به چه‌ چيزي؟ رسما هم گفتند گذار به نظام دموكراسي و دموكراسي يعني ساختار كاملا سكولار و اين طيف بعداً تبديل شد به همين اتاق فكر كودتاي سبز كه اين فرآيند را در عرصه سياسي و فرهنگي دنبال مي‌كنند. ولي ساختارهاي نظام هم محكم بود و هم عبور از اين وضعيت سخت بود، و به همين خاطر هدف اصلي را اصل ولايت فقيه قرار دادند كه هم ذهنيت‌هاي غلط نسبت به جايگاه عملي ولايت ايجاد كنند و هم در عمل شروع به حذف ولايت فقيه از مديريت مؤثر كشور كردند و تا فقط جنبه تشريفاتي به آن بدهند. در اين دوره خيلي تلاش كردند تا در ذهن جوانان ولايت فقيه را مزاحم آزادي‌هاي جامعه تلقي كنند.ولي مواضع روشن و رويكرد‌هاي مبنايي دفاع به موقع از حقوق ملت به وسيلة ولايت فقيه اين تلاش‌ها را خنثي مي‌كرد. - چگونه اين جريان از سال 78 تا 88 توانستند از حمايت يك طيف خاص كه عموماً قشر دانشجو يا به اصطلاح روشنفكر بودند، به حمايت قسمتي از توده مردم هم در سال 88 دست پيدا كنند. بنده تقلب گفتماني را ريشه مسئله مي‌دانم؛ تقلب گفتماني يعني يك گفتمان جعلي را پرچم خودت قرار دهي كه به آن‌ اعتقاد نداري؛ اين يك تقلب و جعل معنوي است؛ شاخص ميرحسين موسوي، ‌عنوان نخست‌وزير امام بود و شعار اوليه او احياي ارزش‌هاي امام. 

لذا اين رفتار قابليت جذب را داشت ولي حقيقت اين قضيه و پشتيبانان اين گفتمان كساني بودند كه هيچ سنخيتي با گفتمان امام نداشتند به ‌هر حال با فريب و جعل حمايت برخي را جلب كردند اما موفقيتي پيدا نكردند. اين‌ها مي‌خواستند مردم را گول بزنند و توفيقي هم در اين جهت پيدا كردند، چون‌ اين ها با اين شاخص‌ها آمدند و شفاف نبودند. از طرفي يك گروه اقليتي هم كه به دنبال تغيير نظام بودند هم با آنان همراه شدند چون به دروغ بودن اين گفتمان ايمان داشتند. بحث ديگر هم رقابت‌هاي شخصي انتخاباتي در اين دوره بود كه بين‌ اصولگرايان شكافي هم ايجاد كرد و مسائل شخصي كه طيفي با شخص احمدي‌نژاد داشتند هم در شكل‌گيري اين قضايا بي‌تأثير نبود. بعضي بخل‌ها، تنگ نظري‌ها و حسادت‌ها هم به اين موضوعات دامن زد. البته اين هم برنامة تبليغاتي آنها است كه شكاف بين روشنفكران و نخبگان و مردم را دامن بزنند. و اين اختلاف را براي اهدافي كه در جايگزين دموكراسي ليبرال به جاي مردم‌سالاري ديني ايجاد كنند. و اين نقطة حذف مردم است.

- خود عملكرد دولت، مناظره ها، حمايت بعضي از اعضاي شوراي نگهبان از يك كانديدا در اتفاقات بعد از انتخابات چقدر سهم داشت؟
معمولا حمايت هاي شوراي نگهبان اگر به صورت طرفداري از كانديداي خاصي مطرح باشد، در جامعه اثر منفي و معكوس دارد بنابراين در اين اتفاقات نقشي ندارد. اما برخي افراد به عنوان شخصيت حقيقي خودشان موضع سياسي دارند. در يك قالب حقوقي غير از شوراي نگهبان عضويت دارند. مثل جامعه مدرسين حوزه علميه كه بعضي از اعضاي آن ها در شوراي نگهبان عضويت دارند، خيلي از اعضاي شوراي نگهبان هم سمت هايي دارند كه در مسائل سياسي ورود مي‌كنند مثل خطيب جمعه و به اين اعتبار اظهار نظر مي‌كنند تا آن نهادهاي سياسي و ديني موضع‌گيري مي‌كنند. اينها طبيعي است. جامعه اين امور را به منزله طرفداري شوراي نگهبان نمي‌شناسد. 

- دولت چه نقشي داشت؟ 
خدمت رساني و محدود نبودن دامنه خدمت دولت به خواص، نقش كارآمدي نظام را بالا برد و كارآمدي نظام را افزايش داد و اين كاملا موثر بود و اثر حقيقي و مثبت داشت. در واقع عامل اصلي پيروزي كارآمدي دولت بود. كه تجلي كارآمدي نظام اسلامي و گفتمان امام بود.  منظور رفتار دولت در حول و حوش انتخابات است مثل بعضي از موارد كه ايجاد شائبه مي كرد: مثلا پرداخت سود سهام عدالت، پرداخت معوقه حقوق بازنشستگان در نزديكي انتخابات يا نوع مناظرات كه اخلاق انتخاباتي خيلي در آن رعايت نشد.

اين موارد تأثيري بر اتفاقات بعد از انتخابات ندارد؟
نه، اين ها همان سناريويي است كه اگر همه اين ها هم نمي بود توجيه‌هاي ديگري مي شد اميرالمومنين مي‌گويند نفاق براي هر دري كليدي دارد، يعني در واقع براي هر شرايطي برنامه آتي دارد و اتفاقا عصبانيت جريان رقيب هم از كارآمدي دولت بود. خيلي از اين اتهامات دروغ بود مثلا توزيع سود سهام عدالت در سال دوم دولت هم انجام شده بود. سيستم اداري ممكن است مشكلاتي داشته باشد. در يك جا سريع تر و به موقع عمل كندو در يك جا با تأخير عمل كند. در زمان شروع سفرهاي استاني جريانات تبليغاتي همان روز اول مي گفتند اين ها تبليغات انتخاباتي است، در حالي كه دولت نهم تازه شكل گرفته بود؛ اگر كساني بتوانند با جلب افكار عمومي و خدمت به مردم فضا را براي اعتماد به خودشان فراهم كنند اشكالي ندارد. نتيجة موضع‌گيري و تحليل آنها اين است كه شما هيچ وقت به مردم خدمت نكنيد چون در اثر خدمت ممكن است اعتماد مردم جلب شود و مردم بعدا به شما رأي دهند!! اين چه نسخه اي است كه مي پيچند. اين درست به مانند آن است كه بگويند شما پليد باشيد تا به بهشت نرويد. در حالي كه وظيفه دولت خدمت به مردم است. اما مناظرات بسيار موثر بود، هيچ اشكالي نداشت و بداخلاقي هم نبود.
 
- موثر يعني مثبت بود؟ 
مثبت بود در جلب مردم، بالا رفتن مشاركت و اعتماد به احمدي نژاد. - اخلاق انتخاباتي هم كامل رعايت شد؟ در اين بحث بنده اشكالي نمي بينم، چون مسئله شفاف سازي بود. در فضايي كه گفتمان تقلبي در حال حركت خزنده است، شفاف سازي صراحت و صداقت تبيين كننده است و عصبانيت آن طيف از مرزبندي بود، مرزبندي بين آقاي موسوي و نسبتش با گفتمان توسعه و اصلاحات و دقيقا روساي اين دولت ها. اين يك سوال طبيعي است و اصلا بحث هاي انتخاباتي همين است.

- شما يك حقوق دان هستيد به لحاظ حقوقي اشكالي ندارد در مقابل افكار عمومي اتهاماتي به شخصي در غياب او وارد شود كه فرصت دفاع ندارد؟ 

من در اظهارات آقاي احمدي‌نژاد تهمتي نديدم.ولي دولتي كه به عنوان مظهر و نماد قدرت قرار مي گيرد اين حق را براي ملت و تاريخ ايجاد مي كند كه او را نقد كنند. بنده يك عضو در حد وزير از يك دولت و يك نظام بزرگ بودم الان هم 7 ماه است كه ديگر مسئوليتي ندارم ولي هر از چندي رسانه ها يك سويه به نقد بنده مي پردازند. بنده بايد اين را بپذيرم و اين هيچ اشكالي ندارد و نقد و نقادي طبيعت كار سياسي است. در مناظرات مسائلي مطرح شد. مسائلي كه پرسش‌هاي افكار عمومي بود. منعي هم براي پاسخ به آن ها وجود نداشت. شخص ثالث حضور دارد، در جامعه حضور دارد و مي تواند پاسخگو باشد. اين طبيعت آزادي سياسي است. اميرالمومنين در خطبه شقشقيه سه خليفه قبل از خودش را خيلي شديد نقد مي كند. هيچ كدام از آن‌ها هم حضور ندارند، يعني دقيقا اشكالاتي كه بر حركت و رفتار اين جريانات وجود دارد ارزيابي مي كند و در تاريخ مي‌ماند. مي‌گويند چرا طرفهايي كه در مناظره نبودند آن ها پاسخ ندادند، چه منعي براي پاسخ داشتند. آنها كه ميليونها لوح فشرده در تخريب احمدي‌نژاد توزيع كردند يك لوح هم در دفاع از خودشان توزيع مي‌كردند. فضاي رسانه اي گسترده اي در دست آنها بود كه مي توانستند پاسخ دهند ولي ترجيح دادند پاسخ ندهند. شايد هر پاسخي مي دادند افكار عمومي را عليه خود حساس تر مي كردندو منافع شان ايجاب مي كرد كه از اين قضيه با سكوت عبور كنند. 

- شما در سخنراني اخيرتان انتقادات تندي را خطاب به آقاي هاشمي مطرح كرديد، اين در حالي است كه رهبر انقلاب در خطابه 29 خرداد و بعد از آن در خطبه عيد فطر از ايشان حمايت كردند و فرمودند بعضي از اتهاماتي را كه مطرح مي شود، قبول ندارند. اين صحبت هاي شما چون بعد از اين صحبت ها بوده با نگاه رهبري در تعارض نيست؟ 
خطبه 29 خرداد رهبري مي توانست فصل ختام اين بحث باشد اما بعد از 30 خرداد اتفاقاتي كه افتاد نشان داد آن ها به اين تدبير و گذشت رهبري تمكين نكردند بعد از 30 خرداد وقايع تندتري پيش آمد و استمرار پيدا كرد. خطابه آقاي هاشمي بعد از خطبه 29 خرداد مقام معظم رهبري نشان داد كه تبعيت از موضع رهبري نكردند. آقاي هاشمي به رغم صحبت هاي رهبري در اساس تشكيك كرد و تحريك به بحران‌سازي نمود؛ اگر آقاي هاشمي پشت بحران نمي ايستاد اين بحران كششي براي استمرار نداشت. بعد از عيد فطر هم كه ايشان همان مواضع را اتخاذ كردند و برگشت نكردند. در طول زمان هم مواضع ايشان در زمان تنفيذ وبعد آن مواضعي بود كه نشان مي داد اين ها به استمرار اين بحران اصرار دارند. به خصوص رهبري، تكليف به شفافيت در مواضع داشتند و مواضعي كه رهبري داشتند يك دوران اتمام حجت با اين جريان بود، الان حجت تمام شده است و اين ها در عمل نشان دادند كه حاضر نيستند در مسير تعيين شده رهبري حركت كنند بنابراين مسئوليت اين رفتار با خودشان است و بايد هزينه آن را بپردازند و مردم خود را معطل اين كژتابي ها نمي كنند و بالاخره اين جريانات را از سر انقلاب حذف خواهند كرد.

- پس اين گونه اظهارنظرها مشكلي ندارد؟
مشكلي نمي بينيم، بلكه بالعكس تكليف را در آن مي بينم كه مرزبندي ها روشن شود و نسبت افراد با امام، رهبري و گفتمان انقلاب معلوم شود ما چند رهبري كه در كشور نداريم، رهبري واحد است. انقلاب ما چهلستون نيست. انقلاب ما يك ستون دارد و آن رهبري و ولايت است. اگر ما بخواهيم تشكيك و تفكيك در اصل و اساس رهبريت ايجاد كنيم اين نقطه مبدأ و اساس فتنه خواهد بود. 

- رهبري سياست نظام را جذب حداكثري و دفع حداقلي اعلام كردند اما بعد از آن فضا به گونه اي پيش رفت كه احساس مي شد بعضي از افراد تندرو متعلق به طيف حاميان دولت علاقه مندند طرف منتقد و معترض را به كل حذف كنند. اين روند به نظر شما باعث نمي شود برخلاف نگاه رهبري نهايتا تبديل شود به دفع حداكثري و اين در تناقض با سياست هاي نظام نيست؟ خير؛ مصداق و شاخص جذب حداكثري ملت است؛ ما بايد يك ملت را حفظ كنيم يا هاشمي را حفظ كنيم؟ ما هيچ وقت يك ملت را قرباني يك فرد نمي كنيم. انتخابات دهم همين را مطرح مي كرد. فشار بر اين بود كه يك ملت فداي يك فرد شود و به خاطر خوشايند يك فرد خيلي از حقايق مكتوم بماند اما اين اتفاق نيفتاد. انتخابات اين پيام را داشت؛ بنابراين يكي از شاخص هاي صحبت هاي رهبري اين است كه افراد موضوعيت ندارند و افراد بر ملت مرجح نيستند ولو اين كه سوابق ارزشمندي داشته باشند؛ افراد بايد خود را با اين حقيقت محك بزنند، حقيقت اسلام، انقلاب و مردم؛ اگر اين را بپذيرند و در اين چهارچوب باشند نظام كسي را به خاطر اشتباهات دفع نمي كند. اما اگر كساني دائم براي خود حق تخريب بنيان هاي نظام را قائل باشند و به خودشان اجازه دهند با سوء استفاده از مصادر قدرت آنچه كه از نظام به دست مي‌آورند بخواهند بنيان افكني كنند و بر شاخ بنشينند و بن ببرند، خب اين سوء استفاده از قدرت است. اين معنا ندارد كه چون مرا مي بايست به هر قيمتي جذب مي كردند، من هم مجاز هستم به هر قيمتي هر كاري انجام دهم. هر كس كارش بايد در چهارچوب قانون باشد. قانون گرايي هم يكي از شاخص هايي است كه رهبري فرمودند، اگر برگردند به قانون و چهارچوب هاي نظام اشكالي پيش نمي‌آمد و پيش هم نخواهد آمد.

- در اين موقعيت فعلي بايد دفع بشوند يا خير؟
آن ها خودشان دفع شده هستند، بايد برگردند، الان بايد تصميم بگيرند حركاتي كه در طول هشت ماه بعد از انتخابات انجام دادند تا 29 خرداد قابل اغماض، از 29 خرداد تا روز قدس قابل اغماض، از روز قدس تا 13 آبان قابل اغماض، از 13 آبان تا 16 آذر قابل اغماض، از 16 آذر تا عاشورا چه؟! به نظر من عاشورا نقطه پاياني بود، چون عاشورا نقطه وحدت اساسي اعتقادي آحاد مردم بود چون بعد از آن 9 دي رقم خورد، بعد از عاشورا هم اين آقايان شفاف سازي نكردند لذا اين ها دفع شده هستند. يك راهي بايد پيدا كنند. اين ها مسير خود را كج رفته اند و مي توانند برگردند. توبه را براي همين شرايط گذاشته اند. 

- شما فرموديد اين افراد اگر مي خواستند مي توانستند اين جريان را كنترل كنند. در حال حاضر اگر بخواهيم يك همگرايي در كشور ايجاد كنيم نيازي به همراهي اين آقايان نداريم؟
 معني حرف من اين نيست كه كشور بدون اينها نمي‌چرخد و چون مي‌توانند فتنه كنند بايد به آنها باج داد. آنها خودشان فرصت ها را در اين قضيه از دست دادند، چون اين آقايان را مردم دفع كردند و تمام شد ما براي مرده هزينه نمي كنيم اما خطر برنامه ريزي دشمن نمرده است. حالا معقول نيست براي چيزي كه هزينه اي ندارد مزد بپردازيم و اين باج گيري است. رهبري هم فرمودند باج نمي دهيم. نظام جمهوري اسلامي در عرصه سياست خارجي هم به هيچ كس باج نمي دهد. 

- پس عملا مشكلات داخلي بعد از انتخابات تمام شده است؟ وقتي كه سرود ملي جمهوري اسلامي نواخته شود همه به پا مي خيزند. اين احترام ملي است و به خاطر ورود يك شخص خاص مردم قيام نكردند. بعضي ها تصور كردند اين خيزش مردم به خاطر آنهاست، سرود كه تمام شد مردم هم به مسير خودشان ادامه دادند، آن ظرفيت سيزده ميليوني –كه برخي ها مي خواستند آنرا براي خود مصادره كرده و از نظام باج بگيرند- ديگر وجود خارجي ندارد و فتنه دفع شده است. جامعه يك جامعه پوياست و دشمن هم يك دشمن مستمر است. حق و باطل هم هميشه وجود دارد، دشمن هم نمي خوابد. بنده نمي گويم خطرات و تهديدات تمام شده است اما فتنه اي كه در بستر انتخابات شكل گرفت، آخرين تلاشش اين بود كه اين فضاي وحدت ملي و نقطه قدسي انقلاب يعني 22 بهمن را مخدوش كنند كه نتوانستند.
 
- در حال حاضر مي بايست در كشور به دنبال ساز و كار و برنامه اي براي وحدت طيف ها و جريانات مختلف و طرف دعوا باشيم .آيا اين لازم نيست؟
 ايجاد وحدت ميان اين ملت و طيف فتنه گران حركت غلطي است، اين وحدت ممكن و اصولي نيست، بلكه باج دادن است اما جريانات و كساني كه معتقد به گفتمان انقلاب به شكل عام هستند، اگر درك نكنند كه اهميت همگرايي و وحدت بر سر گفتمان چقدر است و از آن غفلت كنند، آسيب مي بينند و تا حدي هم ضعف ما به اين خاطر است، بين حاملان گفتمان انقلاب هميشه مي بايست وحدت و عاطفه وجود داشته باشد و بايد در اين مسير فعاليت كنيم اما اگر فكر كنيم بايد به اين جريانات باج دهيم يعني فرصت بازسازي به جريان نفاق جديد ارائه كرده ايم. نيازي نيست بعد از هزينه اي كه مردم براي عاشورا پرداخت كرده اند، دوباره به اين طيف دفع شده فرصت دهند. 

- طبق گفته شما چون سران اين فتنه خود به خود از سوي مردم دفع شده اند. آيا نيازي به برخورد حاكميت با اين افراد نيست؟
 حتما بايد اين افراد پاسخگوي كارهايشان باشند.

- در مورد آقاي مشايي،هر زمان سوالي از شما پرسيده شد، در جواب گفتيد :«مسائل مهم تري هست» الان اين مسائل مهم تر تمام شده است كه شما به عنوان يك اصولگراي حامي دولت چند مسئله را در رابطه با ايشان براي ما تبيين كنيد؟
بنده يك پاسخ كلي داشتم، در دولت اسلامي نقد حق مشروع مردم است. يكي از مواردي كه دولت نهم را كارآمد كرد اين بود كه هيچ محدوديتي براي نقد آن نبود. حتي نقدهاي غيرمنصفانه. بنابراين اين فضا باز شد. مردم در سانسور معنوي و مادي نبودند. براي اولين بار بعد از انقلاب كاريكاتور رئيس جمهور هم كشيده شد. نقادي در قالب طنز نسبت به رئيس جمهور يك حريم ممنوعه داشت كه اين هم در دولت نهم برداشته شد. بنابراين محدوديتي نيست كه چه كسي نقد شود، چه مشايي و چه غير مشايي! آقاي رئيس جمهور اعلام كرد كه مشايي را نقد كنيد، نقادي و اعتراض حق مردم است، هيچ اشكالي ندارد كه مردم كساني را در دولت دهم نپذيرند و نقد جدي گفتماني داشته باشند. منظور بنده گم كردن مسير بود يعني فكر كنيد الان مشكل جامعه ما در اين قضاياي پس از انتخابات، خواصي كه دارند به بنيان هاي نظام آسيب مي زنند، نيستند بلكه مشكل كشور مشايي است اين فهم نادرست مشكلات واقعي است لكن هيچ كس در دولت نهم و دهم قداست ندارد. همه هم قابل نقد هستند و به ويژه آقاي احمدي نژاد كه در مديريت اين انتخابات بي نظير يك قهرمان ملي است و به همان نسبت مسئوليت حفظ اين گفتمان و تداوم آن با اوست. كم ترين اشتباهات او هزينه هاي سنگين خواهد داشت و بنده حساسيت عمومي مردم را نسبت به گفتمان تمجيد مي كنم. حالا بنده ممكن است امروز يا فردا حرف بزنم اين تأثيري در اصل قضيه ندارد.

- عملكرد چه بخشي را در شكل گيري قضاياي پس از انتخابات قابل نقد مي دانيد؟ آيا رفتار نيروي انتظامي را موجب تشديد بحران نمي‌دانيد؟
بنده برخورد قوه قضائيه را قابل نقد مي دانم، برخورد قوه قضائيه مي‌توانست با جديت، تدبير و قاطعيت بازدارنده باشد، رفتار رسانه ملي هم مي توانست جنبه بازدارندگي داشته باشد، رسانه ملي ابتدا موضع روشني نداشت و دو دل بود. با دودلي و شك و ترديد نمي شود در بحران ورود كرد و روشنگري لازم اتفاق نيفتاد. برخورد نيروي انتظامي را در اين بحران موثر نمي دانم. پليس را در خيابان گذاشته ايم براي تأمين امنيت. پليس هم فرزند من و يا برادر شماست. بايد اين موضوعات را در متن حادثه تحليل كرد. پليس در همه جاي دنيا وظيفه دارد با اغتشاش و ناامني برخورد كند، بعد كه برخورد مي كند يقه اش را هم مي گيريم كه چرا اينجا -اگر از باتوم استفاده كرده- چرا باتوم را محكم زديد. بنده هميشه در اين قضايا هم مثل 18 تير ياد اين آيه قرآن مي افتم كه يك اتفاقي در زمان پيغمبر افتاد عده اي رفتند مأموريتي انجام دهند، درگيري با مشركين پيش آمد دو سه نفر كشته شدند، در اين حين طرف مقابل متوجه شد كه ماه رجب است و قتال حرام است. گفتند پيغمبر مي‌گويد ماه حرام نجنگيد اما آن ها جنگيدند. اين ها خودشان قانون خودشان را قبول ندارند. فضاسازي وحشتناكي شد تا خدا به داد رسيد و وحي شد كه جنگ در ماه حرام، حرام است ولي بستن مسجدالحرام و بيرون كردن مسلمانان از آن گناه بزرگ تر از قتال در ماه حرام است. قرآن مي گويد بيرون كردن مسلمانان از مدينه و بستن مسجدالحرام، بزرگتر از قتل در ماه حرام است چون فتنه بزرگتر از قتل است. در حال حاضر هم اشتباهي بود كه رسيدگي شد. بله پليس و دستگاه قضايي ضعف هايي دارد ولي بايد اين ها را در شرايط عادي رفع كرد.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین