bato-adv
کد خبر: ۶۴۶۵۵

کیفیت پیدایش و رشد شیعه -3

مرحوم علامه محمد حسین طباطبایی
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۵ - ۰۷ دی ۱۳۸۹

 
در اواخر ثلث اول قرن دوم هجری به دنبال انقلاب ها و جنگ های خونینی که در اثر بیدادگری و بدرفتاری های بنی امیه در همه جای کشور های اسلامی ادامه داشت دعوتی نیز به نام اهل بیت پیغمبر اکرم (ص) در ناحیه خراسان ایران پیدا شد. متصدی دعوت، ابومسلم مروزی، سردار ایرانی، بود که به ضرر خلافت اموی قیام کرد و شروع به پیشرفت نمود تا دولت اموی را برانداخت.
 
این نهضت و انقلاب اگر چه از تبلیغات عمیق شیعه سر چشمه می گرفت و کم و بیش عنوان خون خواهی شهدای اهل بیت را داشت و حتی از مردم برای یک مرد پسندیده از اهل بیت(سربسته) بیعت می گرفتند، با این همه به دستور مستقیم یا اشاره پیشوایان شیعه نبود. به گواه این که وقتی ابومسلم بیعت خلافت را به امام ششم شیعه امامیه در مدینه عرضه داشت وی جدا رد کرد و فرمود «تو از مردان من نیستی و زمان نیز زمان من نیست.» 

بالاخره بنی عباس به نام اهل بیت، خلافت را ربودند و در آغاز کار روزی چند به مردم و علویین روی خوش نشان دادند حتی به نام انتقام شهدای علویین، بنی امیه را قتل عام کردند و قبور خلفای بنی امیه را شکافته هرچه یافتند آتش زدند. ولی دیری نگذشت که شیوۀ ظالمانه بنی امیه را پیش گرفتند و در بیدادگری و بی بندوباری هیچ گونه فروگذاری نکردند. 

ابوحنیفه، رئیس یکی از چهار مذهب تسنن، به زندان منصور رفت و شکنجه ها دید و ابن حنبل، رئیس یکی از چهار مذهب، تازیانه خورد و امام ششم شیعه امامیه پس از آزار و شکنجه بسیار با سم درگذشت و علویین را دسته دسته گردن می زدند یا زنده زنده دفن می کردند یا لای دیوار یا زیر بناهای دولتی می گذاشتند. 

هارون، خلیفه عباسی، که در زمان وی امپراطوری اسلامی به اوج قدرت و وسعت خود رسیده بود و گاهی خلیفه به خورشید نگاه می کرد و آن را مخاطب ساخته می گفت:« به هر کجا می خواهی بتاب که به جایی که از ملک من بیرون است نخواهی تابید»، از طرفی لشکریان وی در خاور و باختر جهان پیش می رفتند ولی از طرفی در جسر(پل) بغداد که در چند قدمی قصر خلیفه بود بی اطلاع و اجازه خلیفه، مأمور گذاشته از عابرین حق عبور می گرفتند؛ حتی روزی خود خلیفه که می خواست از جسر عبور کند جلو اش را گرفته حق العبور مطالبه کردند. 

یک مغنی با خواندن دو بیت شهوت انگیز، امین خلیفه عباسی را سر شهوت آورد؛ امین سه میلیون درهم نقره به وی بخشید، مغنی از شادی خود را به قدم خلیفه انداخته گفت: یا امیرالمؤمنین این همه پول را به من می بخشی؟ خلیفه در پاسخ گفت اهمیتی ندارد ما این پول را از یک ناحیه ناشناخته کشور می گیریم. 

ثروت سرسام آوری که همه ساله از اقطار کشورهای اسلامی به عنوان بیت المال مسلمین به دارالخلافه سرازیر می شد به صرف هوس رانی و حق کشی خلیفه وقت می رسید. شمارۀ کنیزان پری وش و دختران و پسران زیبا در دربار خلفای عباسی به هزاران می رسید. 

وضع شیعه از انقراض دولت اموی و روی کار آمدن بنی عباس، کوچک ترین تغییری پیدا نکرد جز این که دشمنان بیدادگر وی تغییر اسم دادند.
 
شیعه در قرن سوم هجری
با شروع قرن سوم، شیعه نفس تازه ای کشید و سبب آن اولا این بود که کتب فلسفی و علمی بسیاری از زبان یونانی و سریانی و غیر آن ها به زبان عربی ترجمه شد و مردم به تعلیم علوم عقلی و استدلالی هجوم آوردند. علاوه بر آن، مأمون خلیفه عباسی(195-218ق) معتزلی مذهب، به استدلال عقلی در مذهب علاقه مند بود و در نتیجه به تکلم استدلالی در ادیان و مذاهب رواج تام و آزادی کامل داده بود و علما و متکلمین شیعه از این آزادی استفاده کرده در فعالیت علمی و در تبلیغ مذهب اهل بیت فرو گذاری نمی کردند. 

ثانیا؛ مأمون عباسی به اقتضای سیاست خود به امام هشتم شیعه امامیه ولایت عهدی داده بود و در اثر آن علویین و دوستان اهل بیت تا اندازه ای از تعرض اولیای دولت مصون بوده و کم و بیش از آزادی بهره مند بودند، ولی باز دیری نگذشت که دم برنده شمشیر به سوی شیعه برگشت و شیوه فراموش شده گذشتگان به سراغ شان آمد؛ خاصه در زمان متوکل عباسی(232-247ق) که مخصوصا با علی و شیعیان وی دشمنی خاصی داشت و هم به امر وی بود که مزار امام سوم شیعه امامیه را در کربلا با خاک یک سان کردند. 

شیعه در قرن چهارم هجری
در قرن چهارم هجری عواملی به وجود آمد که برای وسعت یافتن تشیع و نیرومند شدن شیعه کمک به سزایی می کرد؛ از آن جمله سستی ارکان خلافت بنی عباس و ظهور پادشاهان آل بویه بود.
 
پادشاهان آل بویه که شیعه بودند کمال نفوذ را در مرکز خلافت که بغداد بود و هم چنین خود خلیفه داشتند و این قدرت قابل توجه به شیعه اجازه می داد که در برابر مدعیان مذهبی خود که پیوسته به اتکای قدرت، خلافت آنان را خورد می کردند، قد علم کرده آزادانه به تبلیغ مذهب بپردازند. 

چنان که مورخین گفته اند، در این قرن همه جزیرة العرب یا قسمت معظم آن به استثنای شهر های بزرگ، شیعه بودند و با این وصف برخی از شهرها نیز مانند هجر و عمان و صعده در عین حال شیعه بودند. در شهر بصره که پیوسته مرکز تسنن بود و با شهر کوفه که مرکز تشیع شمرده می شد رقابت مذهبی داشت، عده ای قابل توجه شیعه بودند و هم چنین در طرابلس و نابلس و طبریه و حلب و هرات، شیعه بسیار بود و اهواز و سواحل خلیج فارس از ایران، مذهب شیعه داشتند. 

در آغاز این قرن بود که «ناصر اطروش» پس از سال ها تبلیغ که در شمال ایران به عمل آورد به ناحیه طبرستان استیلا یافت و سلطنت تأسیس کرد که تا چند پشت ادامه داشت و پیش از «اطروش»، حسن بن زید علوی سال ها در طبرستان سلطنت کرده بود. 

در این قرن فاطمیین که اسماعیلی مذهب بودند به مصر دست یافتند و سلطنت دامنه داری(296-527ق) تشکیل دادند. 

بسیار اتفاق می افتاد که در شهرهای بزرگ مانند بغداد و بصره و نیشابور کشمکش و زد و خورد و مهاجمه هایی میان شیعه و سنی در می گرفت و در برخی از آن ها شیعه غلبه می کرد و از پیش می برد. 

شیعه در قرن پنجم تا نهم هجری
از قرن پنجم تا اواخر قرن نهم شیعه به همان افزایش که در قرن چهارم داشت ادامه می داد و پادشاهانی نیز که مذهب شیعه داشتند به وجود آمده از تشیع ترویج می نمودند. 

در اواخر قرن پنجم هجری، دعوت اسماعیلیه قلاع الموت ریشه انداخت و اسماعیلیه نزدیک به یک قرن و نیم در وسط ایران در حال استقلال کامل می زیستند و سادات مرعشی در مازندران سال های متمادی سلطنت کردند. 

شاه خدابنده از پادشاهان مغول، مذهب شیعه را اختیار کرد و اعقاب او از پادشاهان مغول سالیان دراز در ایران سلطنت کردند و از تشیع ترویج می کردند. هم چنین سلاطین آق قویونلو و قره قویونلو که در تبریز حکومت می کردند و دامنۀحکمرانی شان تا فارس و کرمان کشیده می شد و هم چنین حکومت فاطمیین نیز سالیان دراز در مصر برپا بود. 

البته قدرت مذهبی جماعت با پادشاهان وقت تفاوت می کرد؛ چنان که پس از برچیده شدن بساط فاطمیین و روی کار آمدن سلاطین آل ایوب صفحه برگشت و شیعه مصر و شامات، آزادی مذهبی را به کلی از دست دادند و جمع کثیری از شیعه از دم شمشیر گذشتند. 

از آن جمله، شهید اول محمدبن محمدمکی، یکی از نوابغ فقه شیعه در سال 786 هجری در دمشق به جرم تشیع کشته شد. هم چنین، شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی در حلب به جرم فلسفه به قتل رسید. 

روی هم رفته در این پنج قرن، شیعه از جهت جمعیت در افزایش و از جهت قدرت و آزادی مذهبی تابع موافقت و مخالفت سلاطین وقت بوده اند و هرگز در این مدت، مذهب تشیع در یکی از کشورهای اسلامی، مذهب رسمی اعلام نشده بود. 

شیعه در قرن دهم و یازدهم هجری
در سال 906 هجری، جوان سیزده ساله ای از خانواده شیخ صفی اردبیلی متوفای(735ق) که از مشایخ طریفت در شیعه بود با سیصد نفر درویش از مریدان پدرانش به منظور ایجاد یک کشور مستقل و مقتدر شیعه از اردبیل قیام کرده شروع به کشور گشایی و برانداختن آیین ملوک الطوایفی ایران نمود. وی پس از جنگ های خونین که با پادشاهان محلی و مخصوصا با پادشاهان آل عثمان که زمام امپراطوری عثمانی را در دست داشتند، موفق شد که ایران قطعه قطعه را به شکل یک کشور درآورده و مذهب شیعه را در قلمرو حکومت خود رسمیت دهد. 

پس از درگذشت شاه اسماعیل صفوی پادشاهان دیگری از سلسله صفوی تا اواسط قرن دوازدهم هجری سلطنت کردند و یکی پس از دیگری رسمیت مذهب شیعه امامیه را تأئید و تثبیت نمودند. حتی در زمانی که در اوج قدرت بودند(زمان شاه عباس کبیر) توانستند وسعت ارضی کشور و آمار جمعیت را به پیش از دو برابر ایران کنونی(سال 1384 هجری قمری) برسانند. گروه شیعه در این دو قرن و نیم تقریبا در سایر نقاط کشورهای اسلامی به همان حال سابق با افزایش طبیعی خود باقی بوده است. 

شیعه در قرن دوازدهم تا چهاردهم هجری
در سه قرن اخیر پیشرفت مذهبی شیعه به همان شکل طبیعی سابقش بوده است و فعلا که اواخر قرن چهاردهم هجری است تشیع در ایران مذهب رسمی عمومی شناخته می شود. هم چنین در یمن و در عراق اکثریت جمعیت را شیعه تشکیل می دهد و در همه ممالک مسلمان نشین جهان، کم و بیش شیعه وجود دارد و روی هم رفته در کشور های مختلف جهان نزدیک به صد میلیون شیعه زندگی می کند.
 (اکنون در سال  1389 شمسی، بیش از سیصد میلیون شیعه در سرتاسر جهان می زی اند - فرارو)
ادامه دارد...

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین