bato-adv
کد خبر: ۶۹۳۰۲

کیفیت پیدایش و رشد شیعه -5

مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۸ - ۰۷ اسفند ۱۳۸۹

شیعه دوازده امامی و تفاوت ایشان با زیدیه و اسماعیلیه


اکثریت شیعه که اقلیت های نامبرده از آن منشعب و جدا شده اند شیعیه امامیه و دوازده امامی نامیده می شوند و چنان که گفتیم در آغاز پیدایش به عنوان انتقاد و اعتراض در دو مسئله اساسی از مسائل اسلامی پیدا شده اند بی آن که در آیینی که طبق تعلیم پیغمبر اکرم(ص) در میان مسلمین معاصر آن حضرت بود سخنی داشته باشند و آن دو مسئله "حکومت اسلامی" و "مرجعیت علمی" بود که شیعه آن را حق اختصاصی اهل بیت می دانستند.

شیعه می گفتند خلافت اسلامی که البته ولایت باطنی و پیشوائی معنوی، لازم لاینفک آن است از آن علی و اولاد علی (ع) است که به موجب تصریح خود پیغمبر اکرم(ص) و سایر ائمه اهل بیت، دوازده تن می باشند و می گفتند: تعلیمات ظاهری قرآن که احکام و قوانین شریعت می باشند و در عین حال که به حیات معنوی کامل نیز مشتمل اند دارای اصالت و اعتبارند و تا قیامت فسخ بردار نیستند و این احکام و قوانین را از راه اهل بیت باید به دست آورد و بس.

و از این جا روشن می شود که: فرق کلی میان شیعه دوازده امامی و شیعه زیدیه این است که شیعه زیدیه غالبا امامت را مختص به اهل بیت نمی داند و عدد ائمه را به دوازده منحصر نمی بیند و از فقه اهل بیت پیروی نمی کند؛ برخلاف شیعه دوازده امامی. و تفاوت کلی میان شیعه دوازده امامی و شیعه اسماعیلی نیز این است که اسماعیلیه معتقدند که امامت به دور «هفت» گردش می کند و نبوت در حضرت محمد (ص) ختم نشده است و تغییر و تبدیل در احکام شریعت بلکه ارتفاع (از میان برداشته شدن) اصل تکلیف خاصه(خواص)، به قول باطنیه مانع ندارد بر خلاف شیعه دوازده امامی که حضرت محمد (ص) را خاتم الانبیا می دانند و برای وی دوازده وصی و جانشین قائلند و ظاهر شریعت را معتبر غیر قابل نسخ می بیند و برای قرآن کریم هم ظاهر و هم باطن اثبات می کنند.

خاتمه فصل: دو طایفه شیخیه و کریمخانیه که در دو قرن اخیر در میان شیعه دوازده امامی پیدا شده اند نظر به این که اختلافشان با دیگران در توجیه پاره ای از مسائل نظری است نه در اثبات و نفی اصل مسائل، جدایی ایشان را انشعاب نشمردیم.

و هم چنین فرقه «علی اللهی» از شیعه دوازده امامی که غلات(غلو کنندگان، آنها که در ارزیابی و ستایش، افراط می کنند و از حد به در می روند) نیز نامیده می شوند و مانند باطنیه شیعه اسماعیلی تنها به باطن قائلند از این روی که هیچ گونه منطق منظمی ندارند، به حساب نیاوردیم.

خلاصه تاریخچه شیعه دوازده امامی
چنان که در فصول گذشته روشن شد اکثریت شیعه همان دوازده امامی بودند و همان عده و دوستان و هواداران علی(ع) بودند که پس از رحلت پیغمبر(ص) برای احیای حقوق اهل بیت، در خصوص خلافت و مرجعیت علمی به انتقاد و اعتراض پرداختند و از اکثریت مردم جدا شدند.

شیعه در زمان خلفای راشدین (11-35ه ق) پیوسته زیر فشار قرار داشتند و پس از آن در مدت خلافت بنی امیه (40-132) هر گونه امنیت و مصونیت از جان و مال شان برداشته شده بود ولی هر چه فشار ستم و بیدادگری برایشان بیشتر می شد، در عقیده خود استوار تر می گشتند و مخصوصا از مظلومیت خود در پیشرفت عقیده، بیشتر بهره می بردند و از آن پس در اواسط قرن دوم که خلفای عباسی زمام حکومت اسلامی را به دست گرفتند، شیعه از فتوری که در این میان پیدا شد نفسی تازه کرد ولی با مهلت کمی، باز عرصه برایشان تنگ شد تا اواخر قرن سوم هجری روز به روز تنگ تر می شد.

در اوایل قرن چهارم که سلاطین با نفوذ آل بویه که شیعه بودند روی کار آمدند شیعه قدرتی کسب کرد و تا حدود زیادی آزادی عمل یافت و به مبارزه علنی پرداخت و تا آخر قرن پنجم جریان کار به همین ترتیب بود و در اوایل قرن ششم که حمله مغول آغاز شد در اثر گرفتاری های عمومی و همه در اثر ادامه یافتن جنگ های صلیبی، حکومت های اسلامی چندان فشار به عالم تشیع وارد نمی ساختند. و مخصوصا شیعه شدن جمعی از سلاطین مغول در ایران، و حکومت سلاطین مرعشی در مازندران در قدرت و وسعت جمعیت شیعه کمک به سزایی نمود و در هر گوشه از ممالک اسلامی و خاصه در ایران تراکم میلیون ها نفر شیعه را محسوس ساخت و این وضع تا اواخر قرن نهم هجری ادامه داشت و از حدود افتتاح قرن دهم هجری در اثر ظهور سلاطین صفویه در ایران پهناور آن روز، مذهب شیعه رسمیت یافت و تا کنون که اواخر قرن 14 هجری می باشد برسمیت خود باقی است و به علاوه در همه نقاط جهان ده ها میلیون شیعه زندگی می کنند.
تفکر مذهبی شیعه
معنای فکر مذهبی

تفکر مذهبی، بحث و کنجکاوی را می گوییم که ماده ای از مواد مذهبی را که در تعالیم آن مذهب است نتیجه بدهد چنان که تفکر ریاضی مثلا تفکری را می گویند که یک نظریه ریاضی را نتیجه بدهد یا یک مسئله ریاضی را حل کند.

مأخذ اساسی تفکر مذهبی در اسلام

البته تفکر مذهبی نیز مانند سایر تفکرات، مأخذی می خواهد که مواد فکری از آن سرچشمه بگیرد و به آن تکیه بزند چنانکه در تفکر برای حل یک مسئله ریاضی یک رشته معلومات ریاضی را باید استخدام نمود که بالاخره به عملیات فن مربوط منتهی شود.

یگانه مأخذی که دین آسمانی اسلام (از آن جهت که به وحی آسمانی می رسد) به آن اتکاء دارد همان قرآن کریم است. قرآن کریم است که مدرک قطعی نبوت همگانی و همیشگی پیغمبراکرم (ص) است و محتویات آن دعوت اسلامی می باشد. البته تنها مأخذ بودن قرآن کریم مآخذ و مصادر دیگر تفکر صحیح و حجت های دیگر را الغاء نمی کند چنان که خواهیم گفت.

راه هایی که قرآن کریم برای تفکر مذهبی نشان می دهد سه طریق است

قرآن کریم در تعلیمات خود برای رسیدن و درک نمودن مقاصد دینی و معارف اسلامی سه راه در دسترس پیروان خود قرار داده، به ایشان نشان میدهد. "ظواهر دینی" و "حجت عقلی" و "درک معنوی از راه اخلاص و بندگی".

توضیح این که: ما می بینیم قرآن کریم در بیانات خود همه مردم را طرف خطاب قرار داده گاهی بی این که حجتی برای گفته خود اقامه کند بلکه به مجرد اتکای به فرمانروایی خدایی خود، به پذیرفتن اصول اعتقادی مانند توحید و نبوت و معاد و احکام عملی مانند نماز و روزه و غیر آن ها امر می کند و در برخی از اعمال نهی می نماید و اگر این بیانات لفظی را حجیت نمی داد هرگز از مردم پذیرش و فرمان برداری آن ها را نمی خواست، پس ناگزیر باید گفت این گونه بیانات ساده قرآن، راهی است برای مقاصد دینی و معارف اسلامی. ما این بیانات لفظی را مانند «آمنوا بالله و رسوله» و «اقیمو الصلاة» ظواهر دینی می نامیم.

و از سوی دیگر می بینیم قرآن کریم در آیات بسیاری به سوی حجت عقلی رهبری می کند و مردم را به تفکر و تعقل و تدبر در آیات آفاق و انفس دعوت می فرماید و خود نیز در موارد احقاق حقایق به استدلال عقلی آزاد می پردازد و حقا هیچ کتاب آسمانی، علم و معرفت برهانی را برای انسان مانند قرآن کریم نمی شناسد.

قرآن کریم با این بیانات، اعتبار حجت عقلی و استدلال برهانی آزاد را مسلم می شمارد؛ یعنی نمی گوید که اول حقانیت معارف اسلامی را بپذیرید سپس به احتجاج عقلی پرداخته معارف نامبرده را از آن ها استنتاج کنید بلکه با اعتماد کامل به واقعیت خود می گویدکه به احتجاج عقلی پرداخته حقانیت معارف نامبرده را از آن در یابید و بپذیرید و سخنانی که از دعوت اسلامی می شنوید تصدیق آن ها را از آفرینش جهان که گواهی است راست گوی، بپرسید و بشنوید؛ بالاخره تصدیق و ایمان را از نتیجه ی دلیل به دست آورید نه این که اول ایمان بیاورید و بعد به قید مطابقت آن، دلیل اقامه کنید. پس تفکر فلسفی نیز راهی است که رسائی آن را قرآن کریم تصدیق می نماید، و از سوی دیگر می بینیم قرآن کریم با بیانی جالب، روشن می سازد که همه معارف حقیقیه از توحید و خداشناسی واقعی سرچشمه می گیرد و استنتاج می شود و کمال خداشناسی از آن کسانی است که خداوند آنان را از هر جای جمع آوری کرده و برای خود اختصاص داده است.

آنان هستند كه خود را از همه كنار كشيده و همه چيز را فراموش كرده اند و در اثر اخلاص و بندگى همه قواى خود را متوجه عالم بالا ساخته، ديده به نور پروردگار پاك، روشن ساخته اند و با چشم واقع بين، حقايق اشياء و ملكوت آسمان و زمين را ديده اند زيرا در اثر اخلاص و بندگى به يقين رسيده اند و در اثر يقين، ملكوت آسمان و زمين و زندگى جاودانى جهان ابديت برايشان مكشوف شده است .

با توجه در آيات كريمه ذيل اين مدعى كاملا روشن مي شود :
( و ما ارسلنا من قبلك من رسول الا نوحى اليه انه لا اله الا انا فاعبدون ) انبياء آيه 25 و مي فرمايد - ( سبحان اللّه عما يصفون الا عباد اللّه المخلصلين) صافات آیه 159 و مي فرمايد ( قل انما بشر مثلكم يوحى الى انما الهكم اله واحد فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه احدا ) سوره كهف آيه 110
و مي فرمايد ( و اعبد ربك حتى ياتيك اليقين ) سوره حجر آيه 99
ومی فرماید (و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السماوات و الارض و ليكون من الموقنين ) سوره انعام آيه 75 و مي فرمايد ( كلا ان كتاب الابرار لفى عليين و ما ادريك ما عليون , كتاب مرقوم , يشهده المقربون )سوره مطففين آيه21 و مي فرمايد ( كلا لو تعلمون علم اليقين لترون الجحيم ) سوره تكاثر آيه 5 پس يكى از راههاى درك معارف الهيه همان تهذيب نفس و اخلاص در بندگى است.

تفاوت در ميان سه طريق نامبرده
با بيان گذشته روشن شد كه قرآن كريم براى درك معارف دينى سه راه نشان داده است، ظواهر دينى و عقل و اخلاص در بندگى كه موجب انكشاف حقايق و مشاهده باطنى آنها است ولى بايد دانست كه اين سه طريق از چند جهت با هم تفاوت دارند.

اولا - ظواهر دينى چون بياناتى هستند لفظى و به ساده ترين زبانى القاء شده اند , دردسترس مردم قرار دارند و هر كس باندازه ظرفيت فهم خود از آنها بهره مند مي شود بخلاف دو طريق ديگر كه اختصاص به گروه خاصى داشته همگانى نمي باشند.

ثانيا - طريق ظواهر دينى راهى است كه با پيمودن آن ميتوان به اصول و فروع معارف اسلامى پى برده و مواردى اعتقادى و عملى دعوت ( اصول معارف و اخلاق ( را بدست آورد به خلاف دو طريق ديگر زيرا اگر چه از راه عقل مي توان مسائل اعتقادى و اخلاقى و كليات مسائل عملى ( فروع دين ) را بدست آورد ولى جزئيات احكام نظر به اينكه مصالح خصوصى آنها در دسترس عقل قرار ندارند از شعاع عمل آن خارجند و همچنين راه تهذيب نفس چون نتيجه آن انكشاف حقايق مي باشد و آن علمى است خدادادى، نمي توان نسبت به نتيجه آن و حقايقى كه با اين موهبت خدائى مكشوف و مشهود ميشوند , تحديدى قائل شد يا اندازه اى گرفت. اينان چون از همه جا بريده اند و همه چيز را جز خدا فراموش كرده اند تحت ولايت و سرپرستى مستقيم خدا مي باشند و آنچه را ميخواهد ( نه آنچه خودشان ميخواهند ) برايشان مشهود مي شود .
طريق اولى - ظواهر دينى , اقسام ظواهر دينى
چنانچه گذشت، قرآن كريم كه مأ خذ اساسى تفكر مذهبى اسلام است به ظواهر الفاظ خود در برابر شنوندگان خود حجيت و اعتبار داده است و همان ظواهر آيات , بيان پيغمبر اكرم (ص ) را تالى بيان قرآن قرار ميدهد و مانند آن حجت ميسازد چنانكه مي فرمايد:
(و انزلنا عليك الذكرلتبين للناس ما نزل اليهم ) سوره نحل آيه 44
و مي فرمايد: ( هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة ) سوره جمعه آيه2
و مي فرمايد: ( لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة ) سوره احزاب آيه 21.

پر روشن است كه اگر گفتار و رفتار پيغمبر اكرم و حتى سكوت و امضاء آن حضرت براى ما , مانند قرآن حجت نبود آيات مذكوره مفهوم درستى نداشت پس بيان پيغمبر اكرم (ص ) براى كسانى كه از آن حضرت مي شنوند يا با نقل قابل اعتماد نقل مي شود حجت و لازم الاتباع است و همچنين با تواتر قطعى از آن حضرت رسيده است كه بيان اهل بيت وى مانند بيان خودش مي باشد و به موجب اين حديث واحاديث نبوى قطعى ديگر، بيان اهل بيت تالى بيان پيغمبر اكرم (ص) مي باشد و اهل بيت در اسلام سمت مرجعيت علمى داشته در بيان معارف و احكام اسلام هرگز خطاء نم يكند و بيان شان بطريق مشافهه يا نقل قابل اعتماد و حجت است .

از اين بيان روشن مي شود كه ظواهر دينى كه در تفكر اسلامى مدرك و مأ خذ مي باشد دو گونه اند، كتاب و سنت و مراد از كتاب ظواهر آيات كريمه قرآنى مي باشد و مراد از سنت، حديثى است كه از پيغمبر اكرم (ص ) و اهل بيت (ع( رسيده باشد .

حديث صحابه
اما احاديثى كه از صحابه نقل مي شود اگر متضمن قول يا فعل پيغمبر اكرم (ص )باشد و مخالف با حديث اهل بيت نباشد قابل قبول است و اگر متضمن نظر و رأ ى خود صحابى باشد داراى حجيتى نيست و حكم صحابه مانند حكم ساير افراد مسلمانان است و خود صحابه نيز با يك نفر صحابى، معامله يك نفر مسلمان مي كردند. .
ادامه دارد...
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین