bato-adv
کد خبر: ۶۹۴۴۶۵

جنگ محتمل، امّا اجتناب‌پذیر آمریکا و چین/ پیشبینی مورخ یونان باستان درباره رویارویی ابرقدرت‌های معاصر چیست؟

جنگ محتمل، امّا اجتناب‌پذیر آمریکا و چین/ پیشبینی مورخ یونان باستان درباره رویارویی ابرقدرت‌های معاصر چیست؟
علیرغم خوش و بش‌های دیپلماتیک اخیر، روابط چین و ایالات متحده احتمالاً همچنان در بدترین حالت خود از زمان برقراری روابط رسمی در سال ۱۹۷۹ است.
تاریخ انتشار: ۲۰:۵۴ - ۰۵ دی ۱۴۰۲

درگیری ایالات متحده و چین اجتناب ناپذیر نیست، اما محتمل است؛ به خصوص اگر هر دو طرف به طور قابل اعتمادی برای تعامل و کمک به هدایت روابط به سمت مسیری پایدارتر تلاش نکنند.

به گزارش اکوایران، علیرغم خوش و بش‌های دیپلماتیک اخیر، روابط چین و ایالات متحده احتمالاً همچنان در بدترین حالت خود از زمان برقراری روابط رسمی در سال ۱۹۷۹ است. از سرگیری گفتگو‌ها یک تحول مثبت است، اما مسائل اساسی و عمیق هنوز حل نشده باقی مانده است. با توجه به این واقعیت، آیا ممکن است یک درگیری میان این دو ابرقدرت رخ دهد؟

اگر بخواهیم صریح باشیم، اوضاع خوب به نظر نمی‌رسد، اما وضعیت بد مترادف با اجتناب ناپذیری جنگ نیست. دست سرنوشت واشنگتن و پکن را به درگیری وادار نمی‌کنند. اما صلح تنها در صورتی می‌تواند حفظ شود که هر دو دولت مایل به تلاش برای آن باشند.

دانشگاهیان، محققان و صاحب نظران اغلب از منظر توسیدید، مورخ یونان باستان به روابط چین و ایالات متحده می‌نگردند. کتاب به مقصد جنگ: آیا آمریکا و چین می‌توانند از دام توسیدید فرار کنند؟ یک مثال معروف ارائه می‌دهد: «تله توسیدید به آشفتگی طبیعی و اجتناب‌ناپذیری اشاره دارد که زمانی رخ می‌دهد که یک قدرت در حال ظهور جایگاه قدرت حاکم را تهدید می‌کند... در این صورت، رویارویی خشونت‌آمیز در نتیجه این تنش ساختاری یک قانون است، نه یک استثنا.»

به نوشته نشنال‌اینترست، برای بسیاری، این استدلال و اشاره‌اش به تاریخ کلاسیک، آن را به یک تشبیه قانع کننده تبدیل می‌کند. با این حال، روابط چین و ایالات متحده پیچیده‌تر از چنین مقایسه‌هایی است. مدل تله توسیدید این واقعیت را توضیح نمی‌دهد که واشنگتن و پکن در اقدامات خود که باعث افزایش یا کاهش تنش می‌شود، اختیار قابل توجهی دارند. پویایی‌های قدرت سخت تنها یکی از عوامل در این محاسبه است. چندین دهه صلح نسبی پایدار نشان دهنده تعهد پایدار هر دو طرف برای اجتناب از درگیری است. اما این تعهد بدون چالش نبوده است.

احساس ناامنی حزب کمونیست

تنش‌های چین و ایالات متحده چیز جدیدی نیست و در تاریخ آن نمونه‌های زیادی از مدیریت موفقیت آمیز تنش وجود دارد. از سال ۱۹۷۹، روابط رسمی دو کشور وقایع زیادی را از سر گذرانده است؛ قتل عام میدان تیان آن من، سومین بحران تنگه تایوان، بمباران سفارت بلگراد، حادثه جزیره هاینان، حملات سایبری بی‌شمار دولتی، و حتی نسل‌کشی و سرکوب اویغور‌ها و دیگر اقلیت‌ها در سین کیانگ و تبت. تاریخ روابط چین و ایالات متحده الگوی واضحی از شکیبایی در برابر یکدیگر را نشان می‌دهد. این پویایی یک سوال مهم را مطرح می‌کند: چرا؟

در یک کلام - تجارت. ایالات متحده و چین در سال ۲۰۲۲، ۷۵۸.۴ میلیارد دلار کالا و خدمات مبادله کردند. برای تقریباً سه دهه (۱۹۹۰-۲۰۱۵)، واشنگتن مشوق رشد اقتصادی چین، سومین شریک تجاری بزرگ آن، و عامل محوری در ورود چین به سازمان تجارت جهان بود. در طول این دوره، هر دو کشور به طرز شگفت انگیزی ثروتمندتر شدند. انگیزه‌های اقتصادی نتوانست جرقه اصلاحات سیاسی پایدار را در چین ایجاد کند، اما تجارت به عنوان یک عامل تثبیت کننده کلیدی باقی ماند.

تجارت قوی با مانع شدن از تغییرات سیاستی شدیدی که احتمال درگیری را افزایش می‌دهد، صلح را ترویج می‌کند. علیرغم رقم بی‌سابقه سرمایه‌گذاری‌های دوجانبه در سال ۲۰۲۳، چشم انداز فزاینده جنگ، رهبران دو طرف اقیانوس آرام را تحت فشار قرار می‌دهد تا برای کاهش خسارات احتمالی، اقتصاد‌های خود را «از هم جدا کنند». این تمایل یک عامل اصلی تنش، یعنی احساس ناامنی است.

از آن جا که دولت چین اساساً احساس ناامنی دارد، احتمالاً نتیجه ادامه چنین روندی درگیری خواهد بود. ثروت و قدرت انباشته پکن نگرانی‌های عمیق آن از بی‌ثباتی اجتماعی و مهار نظامی را کاهش نداده است. از زمان تأسیس جمهوری خلق چین، حزب کمونیست ذهنیت استواری از محاصره شدگی داشته است.

پکن آزادی‌های مدنی، حاکمیت قانون، آزادی بیان و لیبرالیسم غربی را به عنوان تهدید‌های وجودی برای رژیم خود می‌بیند و در نتیجه تمرکز بر امنیت سیاسی داخلی را به سطوحی رسانده است که در تاریخ بشریت بی‌نظیر است. اعتراضات میدان تیان‌آن‌من، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از درون، و نقش فعال واشنگتن در ترویج موج دموکراسی‌سازی که در روز‌های پایانی جنگ سرد سراسر آسیای شرقی و اروپا را در بر گرفت، ترس حزب کمونیست را تایید کرد.

تضاد در اهداف

حزب کمونیست چین بر این باور است که تنها در صورتی می‌تواند امنیت داشته باشد که هم جمعیت داخلی و هم محیط اطراف خود را کنترل کند. متأسفانه برای پکن، این دو هدف با یکدیگر در تنش هستند. در حال حاضر پکن سیزده مناقشه ارضی فعال دارد، از جمله مرز چین و هند، کل دریای چین جنوبی و جزیره دموکراتیک خودگردان تایوان.

دیپلمات‌های چینی از صلح صحبت می‌کنند و در عین حال به تهدیدات نظامی برای ادعا‌های ارضی پکن می‌پردازند، که خطر کشاندن چین به یک درگیری ناخواسته را افزایش می‌دهد. واشنگتن با گسترش حضور نظامی خود در شرق چین و تعمیق همکاری امنیتی با متحدان منطقه‌ای خود به این اقدامات واکنش نشان داده است. پکن این اقدامات متقابل را به عنوان یک توطئه آمریکایی برای «محدود کردن» چین تفسیر می‌کند.

جنگ با ایالات متحده بر سر تایوان یا یک منطقه دریایی مورد مناقشه فوراً تریلیون‌ها دلار تجارت دریایی را که چین به عنوان بزرگترین واردکننده انرژی و غذا در جهان به آن متکی است، متوقف می‌کند. به عبارت دیگر، جنگ ثبات داخلی چین را تضعیف می‌کند. پکن با انتخاب ابزار زور به افزایش نگرانی‌های خود کمک می‌کند و صلح را تهدید می‌کند.

باید توجه کرد که صلح یک وضعیت نهایی ثابت نیست، بلکه یک فرآیند مستمر است که مستلزم مشارکت فعال هر دو طرف برای حفظ ارتباطات، حل و فصل اختلافات، و نشان دادن نیت صلح آمیز است. پکن و واشنگتن هر دو در لفاظی به دنبال صلح هستند، اما تفاوت‌هایی بین تلاش‌های آن‌ها برای پیگیری آن وجود دارد.

دولت بایدن دقیقاً برای همین منظور تقویت کانال‌های ارتباطی سطح بالا با پکن را در اولویت قرار داده است. درگیری ایالات متحده و چین اجتناب ناپذیر نیست، اما محتمل است؛ به خصوص اگر هر دو طرف به طور قابل اعتمادی برای تعامل و کمک به هدایت روابط به سمت مسیری پایدارتر تلاش نکنند.

برچسب ها: چین آمریکا
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین