bato-adv
کد خبر: ۸۵۷۱۱
دستان خالی در گذر از بهار عرب

چرا سرنگونی ها به تونس و مصر ختم شد؟

تاریخ انتشار: ۱۲:۰۶ - ۱۱ مرداد ۱۳۹۰

 فرارو- چه سرانجامی در انتظار ناآرامی ها و اعتراضات در لیبی، یمن، سوریه و بحرین است در حالیکه دولت های حاکم همچنان به سیاست های سرکوب گرانه خود پایبند هستند؟ 

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از الجزیره، چطور می توان این واقعیت را که اعتراضات چند ماهه علیه رژیم های لیبی، یمن و بحرین همچنان با سرکوبی روبرو بوده را توضیح داد در صورتی که رژیم های مصر و تونس خیلی سریع سرنگون شدند؟ 

تحولات در مصر و تونس باعث شد انتظاراتی مبنی بر شکل گیری تغییرات در دیگر نقاط افزایش بیابد اما زمانی که بهار عرب تبدیل به تابستانی داغ شد، نارضایتی ها و تردیدها آغاز شد. در واقع، اوایل بهار عرب از تمامی ابعاد موقعیتی استثنایی بود که منجر به سقوط مجموع 54 سال دیکتاتوری در تونس و مصر طی تنها چند هفته شد. 

در حالیکه ارتش در مصر و تونس در جبهه مخالف دیکتاتور قرار گرفت، شرایط در لیبی، یمن، بحرین و سوریه پیچیده تر از آنچه انتظار می رفت شد، چراکه شبه نظامیان رژیم، نیروهای ویژه و گارد جمهوری از سازماندهی بهتر، تسلیحات بیشتر و شرایط مالی خوبی برخوردار بوده و این سه کشور نظارت و کنترل بیشتری بر نیروهای ملی خود داشته اند. 

این ارتش های کوچک و وفادار که به شدت تحت نفوذ اعضای سلطنتی رژیم ها قرار دارند، طی سال های متمادی با هدف دفاع از حکومت تربیت شده اند نه برای دفاع از کشور یا جامعه. آموخته های این سربازان و امتیازات ارائه شده به آنها، باعث شده در برابر تغییر واقیعات کور بمانند. آنها تمام تلاش خود را به کار می گیرند تا با کشتن و ویران کردن کشورشان، رژیمی که دیگر مشروعیت ندارد را نجات دهند. 

از آنجایی که خانواده های سلطنتی حاکم امنیت و تجارت را به صورت انحصاری در دست دارند، کشور را از هرگونه نهاد مستقلی که قادر به ایجاد موقعیتی بی طرف باشد و نقش میانجی را در این میان ایفا کند، تهی کرده اند. همانطور که انتظار می رفت حال لیبی، یمن با تعطیلی کامل اقتصاد، تحریم های اقتصادی، تولیدات ناچیز و منابع محدود روبرو هستند. 

این حکومت‌ها با دریافتن این واقعیت که در گام نخست با زمان اندکی که برایشان باقی مانده در مبارزه هستند، تمام آنچه در اختیار دارند را به کار گرفته اند تا ناآرامی ها را پایان دهند و با تحریم های بیشتر و هرآنچه که از مشروعیت آنها به عنوان رژیم حاکم می کاهد جلوگیری کنند. 

معنای تمامی چنین توضیحاتی این است که همه شرارت ها، ترورها و نمایش های قدرت از سوی این سه رژیم نشانه هایی از ضعف آنها است، نه قدرت شان. زمانیکه مردم یک کشور جرات و جسارت اعتراض علیه دیکتاتور را به دست می آورند، همانطور که در لیبی، یمن و سوریه اتفاق افتاد، می توان دریافت که رژیم، بازداندگی، تسلط و ظرفیت خود برای فرونشاندن ترس یا حفظ وفاداران خود را از دست داده است. 

در موقعیتی که نمی توان از زمان دقیق سرنگونی یک رژیم خبر داد، می توان با سنجش شرایط در انتظار آن بود؛ زمانیکه یک رژیم تاثیر بازدارندگی و منع کنندگی خود را از دست می دهد، نیمی از قدرت خود را از دست داده است. زمانیکه نیروهای دولتی وارد عمل شده و به جای آرام کردن و به سکوت واداشتن اعتراضات باعث افزایش معترضان می شوند، یک چهارم دیگر از قدرت رژیم از دست می رود. از منظر تاریخی، حکومت ها یا قدرت خود را واگذار می کنند یا مجبور به کناره گیری می شوند - همانطور که در تونس و مصر اتفاق افتاد- یا به مرحله سوم می رسند که استفاده از تمام نیرو و قربانی کردن مردم است. 

در چنین شرایطی حکومت تبدیل به خون خواری می شود که دست به جنایات جنگی می زند. با رسیدن به چنین شرایطی تنها کمی زمان لازم است که رژیم تمام قدرت خود را از دست بدهد و به طور کلی زمان به عملکرد مردم بستگی دارد، به ویژه اگر جامعه جهانی موضعی اخلاقی و حقوقی در قبال آن بگیرد. 

هرچقدر این زمان بیشتر طول بکشد، بهبود شرایط پس از ناآرامی ها و بازسازی کشور سخت تر خواهد بود. اگر ثبات و اصلاحات ژرف برای رسیدن به دموکراسی مبتنی بر قانون اساسی بهترین شرایط پیش رو باشد، جنگ خونین داخلی بدترین سناریو برای هر کشوری است. به همین دلیل است که چالش امروز تنها به برکناری دیکتاتورها محدود نمی شود و مردم خواستار اطمینان از انتقال قدرت در حداقل زمان با حداقل هزینه هستند. چالش جهان عرب در شرایط فعلی حل اختلافات از طریق اعتراضات صلح آمیز است، نه از طریق درگیری های خونینی که شرایط را برای مردم به مراتب بدتر می کند.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین