bato-adv
کد خبر: ۹۸۰۴۵

استيلي چرا و چگونه آمد و رفت؟

تاریخ انتشار: ۱۱:۴۹ - ۱۹ آذر ۱۳۹۰


"از همين جا کناره‌گيري‌ام را از تيم پرسپوليس اعلام مي‌کنم." اين جملات مردي است که هواداران پرسپوليس هفته‌ها منتظر شنيدنش بودند. حميد استيلي پس از شکست سنگين مقابل استقلال سرانجام پذيرفت که نمي‌تواند پرسپوليس را به جايگاه شايسته‌اي برساند. استعفاي استيلي سرنوشتي محتوم بود که از مدت‌ها قبل پيش بيني مي‌شد زماني رخ مي‌دهد و شايد فقط دير يا زود داشته باشد و حتي حضور رويانيان هم نتوانست مانع "سوخت و سوز" آن شود! همه چيز البته آنچنان که بايد شفاف به نظر نمي‌رسد و اين طور نشان مي‌دهد كه مشکل فعلي پرسپوليس حلقه‌هاي گمشده‌اي هم دارد؛ حلقه‌هايي که شايد کمتر ديده شده است.

به گزارش ايسنا، شکست 3 بر صفر سرخپوشان مقابل استقلال ديگر جاي حرف و حديث و توجيه و بهانه‌اي براي حميد استيلي باقي نگذاشت تا اين مربي در حالي که فشار سنگين تماشاگران را احساس مي‌کرد، در مقابل دوربين تلويزيوني استعفايش را اعلام کند. عدم نتيجه گيري در ليگ، اين سرمربي را به اين نتيجه رسانده بود که شايد همانند دايي بتواند با نتيجه گرفتن در جام حذفي به گونه‌اي سرپوش بر نتايج ليگ بگذارد و خودش را مربي موفقي معرفي کند. خصوصا با اتفاق تلخي که در دو هفته گذشته رخ داد و کاهش سهميه‌ي ايران در ليگ قهرمانان آسيا باعث افزايش اهميت جام حذفي شد. اما استيلي نتوانست پا جاي پاي دايي بگذارد. جدايي استيلي از پرسپوليس سرآغاز تغييرات در اين تيم بود که البته ممکن است و فقط ممکن است شوک مثبتي به تيم وارد کند. اما اين پايان همه ماجرا نيست. شانه‌هاي استيلي توانايي اين را نداشت که فشار اين بار کج را تحمل کند. در ادامه نگاهي به وضعيت تيم پرطرفدار پايتخت خواهيم داشت تا معلوم شود اين بار کج چگونه و توسط چه کسي روي شانه استيلي قرار گرفت. 

پرده‌ي آخر در يک نگاه
پرسپوليس در آخرين حضور حميد استيلي روي نيمکت اين تيم، مقابل رقيب سنتي که کاملا مشخص بود از نظر نفرات، وضعيت روحي و ساير فاکتورهاي لازم براي موفقيت وضعيت به مراتب بهتري دارد، با زحمت 90 دقيقه بازي را نگه داشت، اما مشخص بود که بازيکنان اين تيم تنها براي گل نخوردن تلاش مي‌کنند و براي رسيدن به دروازه‌ي حريف برنامه‌اي ندارند. رسيدن به وقت اضافي و ضربات پنالتي هدفي بود که سرخپوشان در داربي 73 دنبال مي‌کردند. هدفي دو قسمتي که البته تنها قسمت اولش تحقق پيدا کرد، اما گلهاي جباري و شريفات اجازه نداد تا پرسپوليس در روزي که حقش نبود به مرحله‌ي نيمه پاياني راه پيدا کند. هواداران پرسپوليس از همان نيمه‌ي نخست وقت‌هاي تلف شده که ديگر اميدي به بازگشت پرسپوليس نداشتند، هجمه شعارها و ناسزاها را عليه استيلي آغاز کردند تا سرمربي سرخ‌ها با چشماني هم رنگ لباس اين تيم در پايان بازي استعفايش را اعلام کند؛ استعفايي که رويانيان آن را پذيرفت تا استيلي روز هجدهم آذر پس از 171 روز حضور روي نيمکت پرسپوليس به کارش پايان دهد.

در رختکن چه گذشت؟
بازيکنان پرسپوليس در پايان بازي به خوبي مي‌دانستند که خبرنگاران بيرون رختکن منتظر مصاحبه هستند. از مصاحبه‌ي تمام آنها مي‌شد اين طور استنباط كرد كه اين حرف‌ها با هماهنگي صورت گرفته است. 

اگر اين فرضيه درست باشد، فقط معلوم نبود چه کسي اين هماهنگي را انجام داده است. اما به هر حال کسي که اين هماهنگي را انجام داده بود، نشان داد که در اين کار مهارت کافي دارد و تقسيم مصاحبه بين بازيکنان را به خوبي انجام داده است! بازيکنان پرسپوليس پس از خروج از رختکن مصاحبه‌هايي با محور يکسان انجام دادند و به نوبت از سازمان ليگ، فدراسيون، برنامه‌ريزي مسابقات و زود برگزار شدن بازي انتقاد کردند. مصاحبه‌ي سرخپوشان به گونه‌اي انجام مي‌شد که خبرنگاران به خوبي مي‌دانستند که نفر بعدي درمصاحبه‌اش چه چيزي عنوان خواهد کرد. البته هماهنگي به گونه‌اي حرفه‌اي انجام شده بود و بازيکنان بسته به سطح تکنيکي و توانايي‌شان در دريبل‌زني از عزيزمحمدي و سازمان ليگ انتقاد کردند! به اين ترتيب طبيعي بود که انتقادهاي تيز و گزنده از زبان علي کريمي مطرح شود و ديگران هر يک به نوبه‌ي خود و در حد و اندازه‌ي نامشان زبان به انتقاد بگشايند. وضعيت روحي - رواني بازيکنان پس از شکست سنگين مقابل استقلال البته به گونه‌اي نبود که بتوان از آنها پرسيد در صورتي که بازي در زمان معين (10 روز ديگر) برگزار مي‌شد، قرار بود چه معجزه‌اي براي تيم بحران‌زده پرسپوليس رخ دهد که آنها تا اين اندازه سازمان ليگ را مقصر شکست قلمداد کردند؟ و آيا اصولا مشکل پرسپوليس فقط زمان برگزاري بازي بود؟ 

نگاهي به گذشته. سناريوي حضور استيلي در پرسپوليس چگونه نوشته شد؟
با وجود منطقي دانستن انتقادهاي مطرح شده عليه سازمان ليگ، پذيرفتن اين توجيه‌ها براي شکست پرسپوليس مقابل استقلال و ناکامي کل فصل کمي ساده انگارانه به نظر مي‌رسد. سرنوشت پرسپوليس جايي ديگر رقم خورد. جايي که رفاقتها باعث روي کار آمدن استيلي شد و مديران وقت باشگاه براي فرار از اين اتهام، سناريويي ضعيف و البته باورناپذير را طراحي کردند تا کسي باور نکند که استيلي به دليل رفاقت سرمربي شده است. آنها در رسيدن به اين هدف خود البته کاملا ناموفق بودند چرا که کمتر کسي بود که نداند ماجراي تشکيل کميته‌ي فني پرسپوليس، برنامه خواستن از گزينه‌ها، تعيين مهلت 12 ساعته براي دايي و ... تنها نمايشي است، هر چند كه در اين بين گفته شد به خاطر عدم پذيرفتن پيشنهاد پرسپوليس از سوي دايي،‌ كميته فني استيلي را انتخاب كرد.

مديران وقت باشگاه پرسپوليس نتوانستند براي کنار گذاشتن دايي و آوردن استيلي توجيهي فني و باورپذير ارائه دهند. اين را به خوبي مي‌شد از شعار "دايي دايي" هزاران هواداري که در ورزشگاه‌ها حضور داشتند متوجه شد، البته اين شعار به نمادي از اعتراض هواداران تبديل شده بود. آنها نتوانستند و يا حداقل نخواستند بپذيرند که مردم، فوتبال و معادلاتش را مي‌فهمند و حس مي‌کنند. کميته‌ي فني پرسپوليس كه به گفته بسياري فرمايشي بود، راي به استيلي داد تا آرزوي ديرينه او محقق شود. تکليف دايي که کاملا مشخص بود، اما حميد درخشان - ديگر گزينه‌اي که برنامه داده بود - آَشکارا دلخور شد و زماني که با شاهين بوشهر، پرسپوليس را شکست داد، نسبت به تصميم گيري کميته‌ي فني باشگاه پرسپوليس و عدم ضابطه گرايي در اين کميته انتقاد کرد. واقعيتي که بايد پذيرفت اين است که مديران وقت پرسپوليس در زماني که بايد به جذب بازيکن و بستن تيم فکر مي‌کردند بيشتر در اين انديشه بودند که چگونه کنار گذاشتن دايي و آوردن استيلي را موجه جلوه دهند. جدا از خريد کريمي که آن هم به واسطه علاقه و تعصب شخصي خودش رقم خورد و پرسپوليس همين چند برد معدود را هم مديون اوست، مديران وقت اين باشگاه در فصل نقل و انتقالات کاملا رقابت را به همتايشان واگذار کردند. حالا کمتر کارشناسي است که به ضعيف بسته شدن پرسپوليس و نيمکت کم مهره‌ي اين تيم اذعان نکند.

حالا در بازي با احساسات هواداران ميليوني پرسپوليس، خشم و آشفتگي مردم و تمام لحظات سخت و تلخي که براي آنها رقم خورد، اگر سهم قبلي‌ها بيشتر از استيلي و بازيکنان نباشد، کمتر نيست. آوردن استيلي با توجه به كارنامه‌اش در استيل‌آذين و شاهين بوشهر به زعم بسياري اشتباه بود؛ اشتباهي که شايد دانسته صورت گرفت. اين آغاز کار پرسپوليس در مسيري سخت بود و باري کج بر دوش استيلي که به رغم تمام تلاش‌ها و رفت و آمدها در پست‌هاي مختلف، سرانجام بر زمين افتاد و کسي نتوانست مانع اين اتفاق شود.

حضور رويانيان و انگيزشي که ثمر نداد
با تصميم وزارت ورزش سرانجام باشگاه‌هاي پرسپوليس و استقلال صاحب هيات مديره شدند. جدا از موضوع نحوه انتخاب اعضاي هيات مديره‌ي دو باشگاه که موضوع اين بحث نيست، سردار رويانيان که پيش از اين سابقه مديريت در ورزش را نداشت، به عنوان مديرعامل باشگاه پرسپوليس انتخاب شد و کسي به چرايي اين تصميم فکر نکرد. انتخابي که واکنشهاي مثبت و منفي را به دنبال داشت. رويانيان البته بدون توجه به واکنش‌ها کارش را در پرسپوليس آغاز و تلاش کرد براي غرق نشدن باشگاه قدم‌هايي بردارد. ايجاد انگيزش در بازيکنان از طريق پاداش‌هايي که بعضا بي‌مورد هم بود، يکي از راه‌هاي او بود. چند برد پياپي و يک رقمي شدن رده‌ي پرسپوليس در جدول تا اندازه‌اي اميد هواداران را براي بازگشت تيم محبوبشان به روزهاي اوج افزايش داده بود، تا جايي که رويانيان هم نسبت به انتقادهاي صورت گرفته از پرسپوليس واکنش نشان داد و عنوان کرد که از زمان حضور او تيم نتايج خوبي گرفته است، اما روزهاي خوش پرسپوليس بسيار کم دوام بود و غير از مسائل فني، انواع و اقسام حاشيه‌هاي عجيب و غريب مانند ماجراي شيث و نصرتي، اخراج يك روزه خوردبين، اختلاف معمارزاده با استيلي و ... هم در اين تيم رخ داد تا وضعيت پرسپوليس بحراني‌تر شود.

رويانيان البته نشان داد که به هيچ وجه قصد ندارد با شيوه‌هاي نظامي باشگاه را اداره کند. رعايت اخلاق حرفه‌اي، حمايت از مربي با وجود نتايج غيرقابل قبول و فرصت دادن به استيلي نشان مي‌داد که رويانيان در اداره‌ي باشگاه پرسپوليس خودمحور عمل نمي‌کند و به خوبي از مشورت افراد ورزشي بهره مي‌برد. شايد رويانيان هم پس از اندکي پي برد که استيلي مرد نيمکت پرسپوليس نيست و حتي گفت‌و‌گويي هم با اسون گوران اريکسون نامدار داشت، اما صلاح ديد آن قدر به استيلي زمان دهد تا خودش به اين نتيجه برسد که نمي‌تواند پرسپوليس را به جايي برساند. اتفاقي که با شکست مقابل استقلال و کنار رفتن از جام حذفي رخ داد و استيلي بر خلاف ميل رويانيان "شكست‌خورده" از پرسپوليس جدا شد.

تلاش نافرجام استيلي براي اثبات نقشش در قهرماني 86
حميد استيلي براي پيوستن به پرسپوليس علاقه زيادي داشت و البته اين علاقه‌اش را کتمان نمي‌کرد. مرد مستعفي پرسپوليس در نخستين مصاحبه‌اش بعد از انتخاب به عنوان سرمربي ضمن تاييد رفاقت و رابطه‌ي صميمانه‌اش با کاشاني، عنوان کرد "گناهي ندارد که رفيق کاشاني است." در اين مورد البته حق با اوست. علاقه‌ي استيلي براي حضور روي نيمکت پرسپوليس به عنوان نفر اول البته نه ارتباطي با سرخپوش بودن او در زمان بازيگري‌اش داشت و نه پرسپوليسي بودن او و نه رفاقتش با کاشاني. اصل ماجرا چيز ديگري بود و داستان به 4 سال پيش باز مي‌گشت.

پرسپوليس پس از قهرماني در نخستين دوره ي ليگ برتر که با گل ابراهيم اسدي به دست آمد ديگر طعم قهرماني را نچشيده بود و هواداران اين تيم به نوعي تشنه قهرماني بودند. افشين قطبي کسي بود که عطش هواداران را فرونشاند و قهرماني را با پيروزي تاريخي و خاطره‌انگيز مقابل سپاهان در آخرين لحظه به هواداران هديه داد. استيلي که به عنوان دستيار در کنار قطبي حضور داشت هميشه رنج برد از اين که اين موفقيت نه به پاي او که به پاي قطبي نوشته شد، در حالي که تيم را او بسته بود و خود او بود که زمينه را براي حضور قطبي مهيا کرده بود.

استيلي از آن پس هميشه از فضاي غيرحرفه‌اي حاکم بر فوتبال ايران رنج برد. رنج برد از اين که کسي ننوشت و نگفت که او هم در قهرماني پرسپوليس نقش داشت. البته استيلي تاحدي هم انتظارش بيش از اندازه بود و نخواست سهم اندکي که برايش در موفقيت پرسپوليس در نظر گرفته شده بود را بپذيرد چرا که معتقد بود خوب بستن تيم از مهم‌ترين عوامل موفقيت است و اين کاري است که او انجام داده، غافل از اين که به طور طبيعي سرمربي تيم مسئول نتايج فني است و همچنان که پس از شکست سرمربي بازخواست مي‌شود، در موفقيت و رسيدن به افتخار هم سرمربي اولين نفري است که مورد ستايش قرار مي‌گيرد و اين مساله کاملا طبيعي است که نقش قطبي در قهرمان کردن پرسپوليس پررنگ‌تر از او جلوه داده شود. استيلي حتما اين نکته را مي‌پذيرد که در موفقيت تيم بارسلونا با وجود فراهم بودن همه شرايط از جمله يک آکادمي بسيار قوي، داشتن بازيکنان طرازاول و چندين و چند مساله ديگر باز هم نام گوارديولا به عنوان يکي از ارکان موفقيت نامبرده مي‌شود و نه مثلا تيتو ويلانوا، زوبي زارتا و يا تيکي بگريستين!

استيلي با انگيزه و اميد زيادي روي نيمکت نشست. آمد تا نشان دهد در حق او اجحاف شده و کسي تاثيرش را در قهرماني سال 86، آنچنان که بايد - به زعم خودش - ارج ننهاده است. فرصت براي استيلي البته فراهم بود و او تيمي را تحويل گرفت که وضعيت مناسبي نداشت و در صورتي که مي‌توانست به رويايش جامه‌ي عمل بپوشاند، مربي رويايي پرسپوليس لقب مي‌گرفت، چرا که نتايج ضعيف در ليگ و آسيا همگان را به اين باور رسانده بود که از اين پرسپوليس چيزي جز حداکثر قهرماني در جام حذفي بر نمي‌آيد و استيلي مي‌خواست ثابت کند که مي‌تواند. تلاش کرد تا نشان دهد که به او کم لطفي شده که او را يک سرمربي با کارنامه‌ي قوي نمي‌دانند. اما شايد فراموش کرد که انگيزه تنها يکي از عوامل رسيدن به موفقيت است. استيلي تلاش کرد تا نقشش را در قهرماني پرسپوليس پررنگ جلوه دهد اما بي شک در حال حاضر مردم نقش او را در شکست و ناکامي پرسپوليس بسيار پررنگ‌تر از نقش او در موفقيت و قهرماني چهار سال پيش مي‌دانند و اين شايد از هر شکست ديگري براي استيلي سخت‌تر باشد.

چرا پرسپوليس خوب بسته نشد؟
سرمربي پرسپوليس که البته ديگر بايد از پيشوند "سابق" براي او استفاده کرد، اعلام کرده بود که تيم در نيم فصل بايد بازيکن جذب کند و تقويت شود و اين يعني اعتراف صريح به نداشتن بازيکن با کيفيت به تعداد لازم. در ضعيف بسته شدن پرسپوليس البته مديران سابق باشگاه هم نقش داشتند و چنانچه صحبتش رفت در اين زمينه عملکرد قابل قبولي نداشتند، اما سرمربي تيم هم در اين قضيه بي تقصير نبود چرا که اصولا وظيفه‌ي فني بر عهده‌ي سرپرست يا مديرعامل باشگاه نيست و اين مربي است که بايد اعلام کند به چه بازيکناني نياز دارد.

اگر استيلي که اکنون صراحتا اعلام مي‌دارد پرسپوليس خوب بسته نشده، به دنبال بهانه‌اي براي شکست نيست و واقعا به اين گفته خود اعتقاد دارد، بايد پاسخگوي اين سوال باشد که چرا در آغاز فصل مدام به هواداران وعده مي داد که "پرسپوليس را از هفته‌ي Nام ببينيد"؟ اگر مي‌دانست که پرسپوليس مهره‌هاي لازم را در اختيار ندارد، چرا تلاش کرد با دادن چنين وعده‌هايي بر ضعف فني تيمش سرپوش بگذارد. اگر هم ابتدا چنين اعتقادي نداشت و در طول فصل به اين نتيجه رسيد که بازيکنانش کيفيت لازم براي نتيجه گرفتن ندارند، باز هم بايد خود او را مقصر قلمداد کرد که ارزيابي درستي از وضعيت بازيکنان و سطح فني آنها نداشته است.

پرسپوليس در خريدهاي فصل نقل و انتقالات عملکرد خوبي نداشت. در حالي که استقلال يکي پس از ديگري به شکار ستاره‌هاي ملي‌پوش مشغول بود، مرتبا اعلام مي‌شد که بازيکنان مورد علاقه‌ي پرسپوليس به دليل دريافت پيشنهادهاي بالا و عدم توجه به سقف قرارداد حاضر به پوشيدن پيراهن پرسپوليس نشده‌اند. نکته‌اي که شايد بهتر بود ابتداي فصل به آن توجه مي‌شد، اهميت حضور ستاره در تيم براي رسيدن به قهرماني بود. بزرگ‌ترين تيم‌هاي دنيا با بهترين مربيان، چه در سطح باشگاهي چه در سطح ملي بدون داشتن ستاره به موفقيت نرسيده‌اند.

چرا خريد ستاره اجتناب ناپذير است؟
تامين بازيکن در سراسر دنيا دو راه بيشتر ندارد. راه آسان و نه چندان حرفه‌اي که البته بسيار هزينه بر هم هست، اختصاص سرمايه‌ي کلان و تزريق بودجه براي خريد ستاره‌هاست و راه دوم که نياز به برنامه‌ريزي دقيق و حساب شده دارد، تاسيس آکادمي و بازيکن پروري است. به مورد دوم که در فوتبال ايران نبايد اميد چنداني داشت چرا که فعاليت آکادمي و استعداديابي به شکل اصولي و درست در هيچ کجاي ايران انجام نمي‌شود. در اين صورت راهي نمي‌ماند جز خريد بازيکن بزرگ و باتجربه. کاري که پرسپوليس انجام نداد. واکنش استيلي به خريد بازيکنان بزرگ - مثلا مهدوي کيا - نشان مي‌داد که وي چندان تمايلي به خريد نامهاي بزرگ ندارد. اين عدم تمايل شايد از اينجا ناشي مي‌شد که استيلي مي‌خواست ثابت کند که مي‌تواند تيم را با همين وضعيت به قهرماني در ليگ برساند. کاري که دايي در طي يك سال و نيم موفق به انجام آن نشده بود. 

نگاهي به عملکرد فني استيلي
در خوب بسته نشدن تيم پرسپوليس در ابتداي فصل ترديدي وجود ندارد و اينکه سرخپوشان مهره‌هاي کارآمد کمتري حداقل نسبت به استقلال دارند، مساله‌اي است که نيازي به دليل و برهان ندارد، اما براي بررسي عملکرد استيلي و دادن نمره به کارنامه‌ي کاري وي بايد اين مساله را در نظر گرفت که آيا پرسپوليس در حد همين داشته‌ها هم نتيجه گرفت؟ پاسخ منفي است.

استيلي در مصاحبه‌ي خود عنوان کرد که بضاعتش در پرسپوليس همين بوده است. البته وضعيت روحي و رواني نابسامان او هنگام انجام اين مصاحبه باعث شد تا دقيق مشخص نشود منظورش از اين حرف چه بوده است؛ بضاعت فني خودش يا بضاعت موجود در باشگاه؟ اگر منظور استيلي اين بود که با اين بضاعت باشگاه امکان اين وجود نداشته که نتايج بهتري رقم بخورد، قضاوت با هواداران پرسپوليس. درست است که پرسپوليس به اندازه‌ي استقلال ستاره در اختيار نداشت، اما پرسپوليس از همين بضاعت موجود هم خوب استفاده نکرد. استيلي نتوانست از بازيکناني مانند کريمي، رضايي، نوري، هاشميان، بادامکي، فشنگچي، کاظميان و ... به خوبي استفاده کند.

استيلي که براي توجيه نتايج ضعيف پرسپوليس از عباراتي مانند" اين بهترين بازي پرسپوليس بود"، "توپ‌هايمان به گل تبديل نشد"، " شعارهاي هواداران به ما استرس داد" و چند جمله‌ي نام آشناي ديگراستفاده مي‌کرد و حتي انتقاد هواداران را هم برنتابيد و از آنها خواست به ورزشگاه نروند، آيا مي‌تواند توضيح دهد در پانزده هفته‌اي که از ليگ گذشت چه تغييري در وضعيت فني و تاکتيکي پرسپوليس رخ داد و چه تاکتيکي غير از ختم شدن تمام توپها به کريمي براي پرسپوليس در نظر گرفته شد؟

استيلي در هفته‌هاي نخست مدام به هواداران وعده مي‌داد که تيمش در آينده بهتر مي‌شود و به زمان احتياج دارد، اما توضيح نداد که تيمش دقيقا چرا به زمان نياز دارد. کارشناسان و اهالي فوتبال به خوبي مي‌دانند تيمي به زمان نياز دارد که يا تعداد زيادي بازيکن اضافه کرده باشد چرا که هماهنگي بازيکنان جديد زمان بر است (مانند مانچيني و منچسترسيتي) يا تاکتيک و سبک جديدي از بازي در تيم پياده شده باشد که بازيکنان به آن عادت نداشته باشند و براي جا افتادن شرايط جديد به زمان نياز باشد ( مانند کونته در يوونتوس، يا مورينيو در رئال مادريد). درحالي که در پرسپوليس عملا هيچ يک از اين دو اتفاق رخ نداده بود چرا که نه شاکله‌ي تيم پرسپوليس به طور کلي عوض شده بود و نه نشانه‌اي از يک تحول تاکتيکي زمان بر در تيم ديده مي‌شد.

استعفا با طعم ترس از برکناري؟
استعفاي استيلي مورد موافقت رويانيان قرار گرفت و عاشوري به طور موقت هدايت پرسپوليس را عهده دار شد تا سرمربي بعدي مشخص شود. استعفا از سوي يک مقام مسئول پس از ناکامي به نوعي يک عمل پسنديده شمرده مي‌شود، البته در صورتي که از نوع اختياري و آگاهانه آن باشد. اما در ايران استعفاهايي از نوع اجباري، قهر و آشتي، تهديدي و فرمايشي وجود دارد که درهيچ کجاي جهان نمي‌توان نمونه‌اي مشابه آن پيدا کرد. سرمربي سابق سرخپوشان هم البته نوع جديدي اضافه کرد که در انواع قبلي نمي‌گنجد و بايد براي آن اسم جديدي هم پيدا کرد. رويانيان صراحتا اعلام کرد که پيش از بازي به استيلي اولتيماتوم داده و داربي را آخرين فرصت او دانسته بود و اين نشان مي‌دهد که استعفاي استيلي نه از سر احساس مسئوليت و طيب خاطر که با هدف فرار از اخراج صورت گرفته و در واقع استيلي تا آخرين لحظه‌اي که اميد داشته برکنار نشود استعفا نکرده و تنها زماني به اين کار تن داده که اطمينان پيدا کرده که رفتني است و چه بهتر اين جدايي برچسب اخراج به خود نگيرد. چه بسا اگر چنين اولتيماتومي در کار نبود، استيلي همچنان مانند گذشته وعده‌ي نتيجه گرفتن در آينده را مي‌داد و بعد از شکست سنگين در داربي 73 هم چنين تصميمي نمي‌گرفت. 

آينده‌اي مبهم در انتظار سرخ‌ها. چه کسي ريسک مي‌کند؟
پرسپوليس وضعيت مساعدي ندارد. بايد صبر کرد و ديد رويانيان کدام مربي را مي‌تواند براي پذيرفتن هدايت اين کشتي درهم شکسته متقاعد کند. با وضعيت نابسامان در ليگ، شرايط بد روحي و رواني بازيکنان، قرعه‌ي سخت در ليگ قهرمانان آسيا، حذف از جام حذفي و ... کمتر مربي سرشناسي پيدا مي‌شود که اعتبارش را در چنين شرايطي خرج کند. البته شايد هم عطش مطرح شدن باعث ريسک کردن شود چرا که به هر حال پرسپوليس روي کاغذ نهم است و کسي در چنين شرايطي انتظار درخشش در نيم فصل دوم را ندارد و چند پله صعود هم مي‌تواند براي اين تيم نتيجه‌ي خوبي تلقي شود. شايد هم رويانيان با وجود آنچه هميشه در رسانه‌ها تکذيب شده مذاکراتش را با مربيان خارجي موردنظرش نهايي کرده و قيد مربي داخلي را زده است. پاسخ اين اما و اگرها در آينده‌ي نزديک مشخص خواهد شد.

شايد شرايط فعلي پرسپوليس درس عبرتي باشد براي مديران تا همه چيز را فداي خود و خواسته‌هايشان نکنند و اندکي آينده نگري را سرلوحه‌ي کار قرار دهند.

ايسنا براي پيگيري وضعيت پرسپوليس، تماس‌هايي با مديران سابق باشگاه انجام داد كه تا زمان ارسال اين گزارش پيگيري‌ها به جايي نرسيد.

ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۲۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
به نظر من بايد نيمه پر ليوان رو ديد. نيمكت پرسپوليس به دو نفر بدهكاربود كه بايد بدهي اش رو ميداد.يكي استيلي يكي هم مايلي كهن.هردو ادعا داشتن و دارن كه حقشونه روي نيمكت بشينن.خدارا شكر استيلي كه تكليفش روشن شد و حالاحالاها ديگه اسم سرمربيگري در پرسپوليس رو نمياره.ان شا ا... كه مربي بعدي حاجي مايلي باشه تا شر اين يكي هم براي چند سالي از سر پرسپوليس كم شه.
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۲:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۹
حیف از اون همه پول بیت المال که خرج بازیکنان این دو تیم بی لیاقت میشه
یه نگاهی به بازیهای آسیاییشون که بندازیم جز شرمساری واسه فوتبال ایران چیزی نداشتند
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۲
مجله فرارو