bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۹۹۶۲۴

روسيه شاه‌كليد حل مشكلات ما نيست

حسن بهشتی پور
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۸ - ۰۳ دی ۱۳۹۰


اين روزها بحث روابط ايران با چين و روسيه بيش از پيش مورد توجه كارشناسان و ناظران داخلي و بين‌المللي قرار گرفته است با كشورهایي كه در مقاطع مختلف رفتارهايي متفاوت و بعضا متناقض داشته‌اند.
 
در اين‌ميان حسن بهشتي‌پور، كارشناس بين‌الملل در حوزه روسيه و آسياي‌ميانه معتقد است نبايد مولفه‌ها و متغيرهاي تاثير‌گذار در سطح روابط ميان كشورها را ناديده گرفت.
 
اين كارشناس تاثيرات مولفه‌ها و متغير‌ها در روابط ميان ايران و روسيه را در گفت‌وگويي با شرق تشريح كرد كه در ادامه مي‌خوانيد.

در‌حالي‌كه ايران به همياري چين و روسيه در عرصه بين‌الملل بسيار اميدوار است اما تفاوت زيادي ميان ارتباط ايران با چين و روسيه ديده مي‌شود، هرچند كه ارتباط تجاري گسترده‌اي با چين وجود دارد اما با روسيه، تنها همسايه ما كه عضو شوراي امنيت است، مسايل حل‌نشده‌اي وجود دارد. حال پيش‌فرض ما اين است كه اگر ارتباط با روسيه را مانند ارتباط با چين به نحوي پيش مي‌برديم كه منافع اين كشور در ايران درگير بود، آيا اكنون نتيجه بهتري نمي‌گرفتيم؟
در مناسبات بين كشورها بايد چند نكته را در نظر داشت؛ اول اينكه بايد از هر نوع مطلق‌انگاري پرهيز كرد. درواقع مطلق انگاشتن دوستي‌ها، دشمني‌ها و همكاري يا عدم همكاري‌هاي بين‌المللي اشتباه است. 

دوم اينكه بايد در نظر داشته باشيم كه كشورها بر اساس شرايط و نيازهاي خود در عرصه بين‌الملل تصميم مي‌گيرند و اين نيازها و شرايط در هر زمان هم ممكن است تغييركند، بنابراين نبايد توقع داشته باشيم مناسباتي كه اكنون در عرصه بين‌الملل است براي هميشه ادامه پيدا كند. 

سوم اينكه در مناسبات كشورها آنچه پايدار است منافع هر كشوري است و دوستي‌ها و دشمني‌ها هيچ كدام پايدار نيست. اگر به روابط كشورها دقت كنيد اين مساله را به‌وضوح مي‌بينيد، برای مثال كشور روسيه ارتباط دوستي عميقي با اوكراين يا بلاروس دارد اما بر سر مساله انرژي با اين كشورها اختلاف‌نظرهايي هم دارد يا آمريكا و رژيم اسراييل كه با هم مناسبات استراتژيك دارند اما بر سر مسايلي مانند جاسوسي پولارك از وزارت دفاع آمريكا براي اسراييل هم اختلاف دارند.
 
در مورد كشور خودمان هم بايد گفت ما با تركيه ارتباط نزديكي داريم، ضمن اينكه همكاري‌هاي اقتصادي بلندمدت تعريف كرده‌ايم اما بر سر آينده سوريه و سامانه موشكي آمريكا در تركيه اختلاف هم داريم. بنابراين نمي‌توان به‌طور مطلق بر اساس اختلاف‌ها يا دوستي‌ها تصميم‌گيري كرد.
 
اگر به‌صورت مطلق هم به دوستي‌هاي منطقه‌اي نگاه نكنيم، آيا ايجاد موقعيت‌هاي استراتژيك بيشتري در منطقه نمي‌تواند به ما كمك كند؟
ببينيد سطح روابط در عرصه بين‌الملل تعريف خود را دارد و بررسي مناسبات كشورها بايد با اين تعاريف باشد. روابط بين كشورها مانند روابط بين اشخاص نيست. به همين دليل تحت‌تاثير عواطف و آرزوهاي شخصي قرار نمي‌گيرد. سطح روابط بين كشورها به عادي، دوستانه، برادرانه و راهبردي و... تقسيم مي‌شود. 

حالا ارتباط همسايه‌ها كه مرز مشترك با هم دارند هم تعريف خود را دارد چرا كه دو كشور همسايه ناگزيرند كه با هم روابط دوستانه داشته باشند و حتي اگر اختلافي هم دارند همديگر را تحمل مي‌كنند زيرا نمي‌توانند همديگر را ناديده بگيرند؛ اما ارتباط استراتژيك به ارتباطي گفته مي‌شود كه تمامي جنبه‌هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، امنيتي و نظامي بين دو كشور را شامل شود. در واقع بالاترين سطح روابط بين دو كشور، ارتباط استراتژيك است. 

با اين تعريف ما ارتباط استراتژيك با كشوري داريم؟
خب بايد گفت به‌طور كامل نه. شايد تا حدودي بتوان ارتباط با سوريه را ارتباط استراتژيك دانست. اما سطح ارتباطمان با تركيه، روسيه و چين هيچ‌كدام استراتژيك نيست. 

چرا حوزه ارتباطات استراتژيك ما آنقدر محدود است و پس از سال‌ها نتوانسته‌ايم اين سطح روابط را با كشورهايي كه منفعتي براي ما دارند گسترش دهيم؟
ببينيد، شرط بعدي در برقراري ارتباط ميان كشورها، پذيرفتن اين اصل است كه روابط دوطرفه است. بنابراين تعيين سطح روابط بايد مورد پذيرش دو طرف باشد و اينكه ما تصور كنيم هر موقع كه اراده كرديم مي‌توانيم ارتباط در سطح استراتژيك يا حتي دوستانه با هر كشوري برقرار كنيم، تصور اشتباهي است. از سوي ديگر بايد متغيرهاي ديگر را هم در نظر گرفت؛ متغيرهايي مانند تاثيرپذيري مناسبات دو كشور از كشور ثالث بسيار اهميت دارد. براي مثال ارتباط ميان ايران و روسيه يك متغير كاملا مستقل نيست و از متغير ديگري مانند سياست‌هاي آمريكا در قبال روسيه تاثير مي‌پذيرد. 

چرا آمريكا ميان ما و روسيه يك عامل تعيين‌كننده يا به اصطلاح متغير است؟
تعريف ارتباط ميان دو كشور، مساله‌اي نيست كه يك‌مرتبه و يك‌طرفه به وجود بيايد، شرايطي كه در گذشته در عرصه بين‌الملل وجود داشته تا حدود زيادي اين موقعيت را فراهم كرده است، در نظر داشته باشيد كه رقابت روسيه و آمريكا به دوران دو قطبي بودن جهان و اقتدار و رقابت شوروي سابق مقابل آمريكا برمي‌گردد. از سوي ديگر در شرايط فعلي هم ما به‌دنبال منفعت خودمان هستيم. در واقع اكنون روسيه يك عامل توازن‌دهنده براي ارتباط ايران با دنياي غرب است. ايران در موقعيت‌هايي كه تحت فشار غرب قرار مي‌گيرد از موقعيت روسيه استفاده مي‌كند. 

به نظر مي‌رسد روسيه هم همين كار را مي‌كند؟
بله درست است. روسيه هم همين كار را مي‌كند. 

اما سوال من اين است، چرا ما منفعت اين عامل توازن‌دهنده را با منفعت كشور خودمان درگير نمی‌کنیم تا حدودي به همراهي يا پشتيباني اين كشور در شوراي امنيت يا جوامع ديگر بين‌المللي اميدوار باشيم؟
در مورد روسيه دست ما خيلي بسته است، ببينيد كشورهاي غربي به‌طور ناجوانمردانه به ما فشار مي‌آورند و در اين شرايط ما ناگزير به مقاومت هستيم، چرا كه اگر ايستادگي نكنيم قدرت خودمان را در دنيا از دست مي‌دهيم و تبديل به كشوري دست چندم مي‌شويم. 

اگر به روابط تجاري ايران با چين و روسيه توجه كنيم مي‌بينيم كه روابط اقتصادي محدودي با روسيه داريم، درحالي كه ارتباط اقتصادي ما و چين ابعاد بسيار وسيعي دارد. به نظر شما چرا موقعيت اقتصادي بيشتري با روسيه تعريف نكرديم؟
مهم‌ترين علت اين مساله اين است كه توان و شرايط اقتصادي چين و روسيه مانند هم نيست، چين اكنون اقتصاد دوم جهان است و توانسته اقتصاد آلمان را هم پشت‌سر بگذارد و بعد از آمريكا مقام دوم را در جهان كسب كند. ذخاير ارزي چين اكنون يك هزار و 200‌ميليارد دلار برآورد شده و ذخاير ارزي روسيه به زحمت به 500‌ميليارد دلار مي‌رسد. 

بنابراين اقتصاد چين حدود دو برابر و ‌نيم بيشتر از اقتصاد روسيه است و مي‌تواند نيازهاي اقتصادي ما را فراهم كند تا جايي كه اكنون حجم معادلات تجاري ميان ما و چين به 50‌ ميليارد دلار رسيده است اما روسيه نمي‌تواند اين شرايط را در همكاري اقتصادي براي ما فراهم كند؛ در حال حاضر حجم بازرگاني ايران و روسيه به زحمت به دو ميليارد دلار مي‌رسد.
 
البته نه تنها در عرصه اقتصاد كه در زمينه‌هاي ديگر هم روسيه ديگر يك قدرت جهاني محسوب نمي‌شود و هرچند كه داراي حق وتو در شوراي امنيت است و توان نظامي بالايي دارد و در عرصه بين‌الملل تا حدودي قدرت مانور دارد اما به طور كلي يك قدرت جهاني فاكتورهاي ديگري از جمله توان اقتصادي و سياسي، توليد علم، توان فرهنگي و... را هم بايد داشته باشد كه ندارد و شايد بايد گفت بيشتر يك قدرت منطقه‌اي است تا قدرت جهاني، بنابراين درك صحيح از موقعيت فعلي روسيه ايران را به سمتي مي‌برد كه روي اين كشور بيش از اين حسابي باز نكند. 

اشاره كرديد كه ما روابطي در سطح استراتژيك به‌طور كامل با هيچ كشوري نداريم، به نظر شما در شرايط فعلي چطور بايد عمل كنيم كه بهترين نتيجه را بگيريم؟
نكته مهمي كه در مناسبات با كشورهاي ديگر بايد مد نظر قرار گيرد، تعريف صحيح از جايگاه ايران و دوستان و دشمنان ايران است، با درك صحيح از جايگاه خودمان و كشورهاي ديگر مي‌توانيم سياست درست را اتخاذ كنيم. همچنين درك صحيح از جايگاه و توان كشورهاي ديگر نيز مي‌تواند به ما كمك كند تصميم درستي در ارتباط با كشورهاي ديگر داشته باشيم. از سويي ديگر هر چقدر در سطح منطقه‌اي و بين‌الملل روابط خود را گسترش داده و حضور فعالي در مجامع و سازمان‌هاي بين‌المللي داشته باشيم مي‌توانيم موقعيت خود را ارتقا دهيم. 

كارشناسان معتقدند اگر بخواهيم ارتباط ايران و روسيه را در دوران‌هاي مختلف حاكميت روسيه بررسي كنيم، تفاوت زيادي در سطح روابط ديده نمي‌شود؛ در دوران حاكميت بلشويك‌ها، دو كشور ارتباط سياسي محدود و محتاطانه‌اي داشتند اما از سويي روس‌ها پروژه ذوب‌آهن اصفهان را بر عهده گرفتند، دوران يلتسين روابط سردي ميان دو كشور برقرار بود اما تكميل نيروگاه هسته‌اي بوشهر به روس‌ها سپرده شد و در دوران پوتين و مدودف مي‌بينيم كه آنها هم از ايران حمايت مي‌كنند و هم به تحريم ايران راي مثبت مي‌دهند. 
اتفاقا در دوران‌هاي مختلف حكومت روسيه روابط بين ايران و روس‌ها فراز و فرود زيادي داشته است، در دوران جنگ سرد روسيه به عنوان يك قطب قدرت جهاني به ارتباط با ايران نگاه مي‌كرد و مواظب نفوذ و يارگيري آمريكا در منطقه بود. در اين ميان ايران متحد آمريكا محسوب مي‌شد، بنابراين روس‌ها سعي مي‌كردند با هر شيوه‌اي كه امكان دارد چه به صورت طرح همكاري و دوستي و چه با تهديد، ايران را به خود نزديك كنند؛ ضمن اينكه در آن زمان روس‌ها رفتاري ايدئولوژيك با ايران داشتند و با حزب توده و گروه‌هاي با گرايش كمونيستي در ايران ارتباط داشتند. 

اما اكنون اين فاكتور‌ها از بين رفته است و از يك‌سو ايران ديگر متحد آمريكا نيست و از سويي ديگر روسيه نه قدرت جهاني است و نه رفتاري ايدئولوژيك دارد. بعد از فروپاشي شوروي و روي كارآمدن يلتسين در سال 1991، سياست خارجي روس‌ها جهت خود را عوض كرد و مايل به غرب شد، در اين دوران روسيه مدل‌هاي غربي را براي اقتصاد خود برگزيده بود، كه اين مساله بيش از هر دوران ديگري سياست خارجي اين كشور را به سمت غرب كشاند كه البته اين غرب‌گرايي هم حاصلي جز بدبختي‌هاي اقتصادي براي اين كشور نداشت. در واقع يلتسين به اسم خصوصي‌سازي اقتصاد روسيه را نابود كرد. در سياست خارجي هم تمام توجه خود را به غرب معطوف كرد.
 
درنتيجه در اين دوران، روسيه با ايران فاصله گرفت و روابط دو كشور در سطح كم و تعاملي محدود بود. البته در اواخر دوران حكومت يلتسين، روسيه كم‌كم از اين سياست خود خارج شد و با جانشيني پيريماكوف وزير خارجه كه جايگزين كوزيروف غرب‌گرا شد سياست نگاه به شرق در اين كشور مد نظر قرار گرفت و در دوران نخست‌وزيري پريماكوف بيشتر به اجرا گذارده شد. بر اين اساس ارتباط با ايران در اين زمان بهتر شده بود. 

به نظر مي‌رسد از اين دوران به بعد آمريكا به عنوان متغيري تاثيرگذار در ارتباط ايران و روسيه بيشتر نقش بازي كرد. چرا كه ما مي‌بينيم با رييس‌جمهور شدن پوتين در سال 2000، روسيه نه به‌طور كامل به ايران نزديك مي‌شود و نه مانند دوران يلتسين از ايران فاصله مي‌گيرد؟
البته آمريكا تاثيرگذار بود اما شرايط هم تغيير كرده بود. در دوره اول رياست جمهوري پوتين، از سال 2000 تا 2004 روسيه سعي كرد روابط خود را با غرب بازسازي كند و درحالي‌كه سال‌هاي قبل، نگاه به شرق داشت، حال در اين زمان به غرب اميدوار شده بود. البته تعامل و ارتباط با ايران را حفظ كرد؛ اما در دوران دوم رياست جمهوري پوتين، يك‌جانبه‌گري‌هاي بوش روسيه را بر آن داشت تا روابط خود با شرق و به ويژه با ايران را بازسازي كند. اين دوران كه از بهمن 1385 با سخنراني انتقادي پوتين در اجلاس امنيتي مونيخ آغاز شد، روسيه بيش از هر زمان ديگري به ايران نزديك شده بود اما باز هم در دوره رياست جمهوري مدودف كه همزمان با رياست جمهوري اوباما بود، روسيه مجددا به آمريكايي‌ها اميدوار شد كه اين اميدواري روابط دو كشور را به‌ هم نزديك كرد.
 
آمريكا طرح جنجالي سامانه موشكي خود را كه قرار بود در لهستان مستقر شود به همراه طرح احداث رادار پيشرفته در خاك كشور چك به حالت تعليق در آورد تا اعتماد روسيه را جلب كند و درنتيجه دو كشور از زمان سفر اوباما به مسكو در سال 2008 سعي كردند حوزه مشتركي براي منافع و همكاري‌هاي خود تعريف كنند و از آن زمان شاهد بوديم روسيه روابطش را با ايران كاهش داد، با وجود ريست كردن روابط مسكو و واشنگتن موارد اختلاف روسيه و آمريكا نه تنها حل نشد بلكه روسيه دريافت آمريكا كلاه گشادي بر سرآنها گذارده است. اين مساله به ويژه در موضوع سامانه تهاجم موشكي آمريكا به روس‌ها بيشتر اثبات شد. اوباما در اين دو سال در عمل به روس‌ها نشان داد در تامين منافع آمريكا اختلاف چنداني با بوش ندارد. 

به نظر مي‌ رسد كه درحال‌حاضر ايران و روسيه در شرايط خاص در ارتباط با غرب قرار گرفته‌اند، و در واقع مي‌توان گفت با غرب مساله دارند، در اين شرايط آيا بايد منتظر فصل ديگر نزديكي روابط دو كشور باشيم؟
به‌نظر مي‌رسد كه اين‌طور است. ولي بايد توجه داشته باشيم ايران و روسيه مي‌توانند يك‌بار براي هميشه خود را از قدرت تاثيرگذاري هژموني آمريكا بر روابط‌شان رها كنند. اكنون كه پوتين در تلاش است تا در دوره سوم رياست‌جمهوري خود كه از ارديبهشت 1391 آغاز مي‌شود روابط روسيه با ايران را بازسازي كند احتمالا بايد منتظر گرم شدن بيشتر روابط دو كشور باشيم. دقيقا در اين زمان است كه ديپلماسي ايران مي‌تواند براي رها شدن از فاكتور تاثيرگذاري آمريكا بر روابط تهران و مسكو تلاش بيشتري كند. 

شما روابط ايران و روسيه را در دوران‌هاي مختلف حكومت روس‌ها بررسي كرديد، اما آيا توجه به روس‌ها در ميان دولت‌هاي بعد از انقلاب اسلامي ايران با هم تفاوتي داشتند؟
اولا شما بايد توجه داشته باشيد من متخصص مسايل روسيه هستم و برحسب ضرورت كاري سياست خارجي ايران را رصد مي‌كنم به‌طور طبيعي نظر من درباره ارزيابي دقيق سياست خارجي ايران كارشناسي نيست اما در ارتباط با روسيه مي‌توانم بگويم تفاوت قابل توجهي در 30سال گذشته بين دولت‌هاي قبلي و فعلي ايران در قبال روسيه نمي‌بينم. سياست‌هاي كلان ديپلماسي در ايران در شوراي عالي امنيت ملي بررسي و تصميم‌گيري مي‌شود و دولت‌ها اين سياست‌ها را اجرا مي‌كنند.
 
بر اين اساس بايد گفت، تغييري در رويكرد ايران در ارتباط با روسيه در دولت‌هاي پس از انقلاب اسلامي ايران رخ نداده است، البته در تمامي دولت‌هاي پس از پيروزي انقلاب متناسب با تغييرات طرف مقابل سياست هماهنگ با منافع ملي در داخل تغيير كرده است اما درمجموع ايران در اين سال‌ها خواهان برقراري ارتباط با روسيه بوده است. 

برخي از منتقدان احمدي‌نژاد معتقدند كه در دوران رياست جمهوري وي، ايران بيش از حد به روسيه امتياز داده و اتكاي زيادي به اين كشور داشته است، درحالي كه روسيه حامي مطمئني براي ايران نبوده است. به نظر شما اين انتقادها چقدر درست است؟
در مورد اينكه ايران به روسيه امتيازي داده، من موافق نيستم. ايران هيچ امتيازي به روسيه نداده است. انتقادهايي كه در اين زمينه گفته مي‌شود به نظر من اشتباه است، مثلا در مورد حق ايران از آب‌هاي درياي خزر عده‌اي معتقدند كه حق ايران ضايع شده كه اين مساله درست نيست، رژيم درياي خزر در حال تدوين و بررسي است و امتيازي در اين زمينه به روس‌ها داده نشده است يا انتقاد ديگري مطرح است مبني بر اينكه ايران در مساله چچن، سكوت كرده است و روسيه را محكوم نكرده كه بايد گفت، ايران نيازي به محكوم كردن روسيه نداشت.
در مورد سامانه موشكي اس 300 چطور؟ دراين مورد كه روس‌ها به وعده خود عمل نكردند، حتي اگر تاخير راه‌اندازي نيروگاه بوشهر را ناديده بگيرم، درمورد عملي نكردن تعهد خود در مورد اس300 بايد بگوييم كه روس‌ها نشان دادند كه دوستان مطمئني براي ما نيستند. پس چرا ما هنوز به آنها اميدواريم؟
در مورد سامانه موشكي اس300 ايران به ديوان داوري پاريس شكايت كرده و اعتراض ايران در حال پيگيري است. در مورد نيروگاه بوشهر كه به هر حال راه‌اندازي شد و انتقال تكنولوژي كه صورت گرفت مساله كمي نبود، ضمن اينكه وقتي روسيه ابراز تمايل كرد اين نيروگاه را راه‌اندازي كند، كشورهايي كه توان راه‌اندازي آن را داشتند حاضر نبودند به ايران كمك كنند.
 
نتيجه آن به هر صورت اين شد كه در حال حاضر ايران تنها كشور خاورميانه است كه از برق اتمي استفاده مي‌كند و تا چند سال ديگر فناوري آن در ايران كاملا بومي مي‌شود و اداره راكتور بوشهر را از روس‌ها تحويل مي‌گيرد اين دستاورد كمي نيست. اما به‌طور كلي بايد بگوييم كه روسيه شاه‌كليد حل همه مشكلات ما نيست و نبايد در همه زمينه‌ها به اين كشور يا هر كشور ديگر اتكا داشته باشيم، ما بايد به ملت بزرگ خودمان اتكا كنيم و خودمان را باور داشته باشيم. در همان حال كه از نكات مثبت ديگران هم بهره مي‌گيريم. همان‌طور كه ارتباط با آمريكا هم شاه‌كليد حل مشكلات ما نيست و اينكه فكركنيم با برقراري ارتباط با آمريكا همه مشكلات ما در عرصه بين‌الملل حل خواهد شد هم اشتباه است. 

بعد از اتفاقاتي كه در پي ورود عده‌اي به سفارت انگلستان رخ داد، وزارت خارجه روسيه بيانيه‌اي در محكوم كردن ايران منتشر كرد و ماشين سفير اين كشور ميان ماشين سفرايي بود كه از باغ قلهك ديدن كردند، درحالي كه سفير چين از اين همراهي خودداري كرد. آيا اين واكنش روسيه نمايشي از كنار غربي‌ها ايستادن نبود؟
ببينيد، زماني كه سفارت آمريكا در ايران تسخير شد شوروي هم كه رقابت شديدي با آمريكا داشت و قدرت جهاني محسوب مي‌شد، اين اقدام ايران را محكوم كرد. در مورد مساله سفارت انگليس بايد گفت، همراهي سفير روسيه و محكوم كردن اين اتفاقات را نبايد به پاي نزديكي روسيه با غربي‌ها نوشت بلكه تنها واكنشي براي تقبيح کردن يك حركت غيرديپلماتيك بود. روس‌ها هم نگران هستند يك روز سفارت آنها در تهران مورد تهاجم قرار گيرد. 

به اين مساله پرداختيد كه روس‌ها از غرب نااميد شده‌اند و اكنون هم در مورد اعتراض‌هاي بعد از انتخابات انگشت اتهام را به‌سوي غرب برده‌اند، ايران هم كه با غرب مساله و اختلاف نظرهايي دارد كه حل نشده‌اند و به‌تازگي با ورود عده‌اي به سفارت انگليس مولفه جديد هم به اين اختلاف‌ها اضافه شده است، بنابراين فكر نمي‌كنيد كه تمايل به بازسازي روابط ميان دو كشور، واكنشي است به مسايل حل‌نشده با غرب؟
چرا دقيقا همين طور است و هر قدر كه ارتباط ما با غرب بهتر شود و بتوانيم مولفه‌هاي اختلاف‌نظر را حل كنيم، در مقابل روس‌ها هم دست‌مان بازتر است. درواقع ما بايد بتوانيم منافع ملي و اهداف خود را با تعامل و مصالحه با ساير كشورها پيش ببريم.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین